مدل هدفگذاری الیوت و دوئک: چگونه هدف گذاری میکنیم
نظریه هدف گذاری چیست و چه میگوید؟
سلام به دوستان دوره ساز تنها سایت ساز تخصصی برای مدرسین! تا حالا برایتان پیش آمده که برای انجام کاری فوقالعاده باانگیزه باشید و با تمام وجود تلاش کنید، اما گاهی وقتها هم انگار هیچ نیرویی نمیتواند شما را به حرکت وادارد؟ یا اینکه چرا بعضیها از چالشها استقبال میکنند و از یادگرفتن چیزهای جدید لذت میبرند، در حالی که دیگران بیشتر نگران این هستند که چطور به نظر میرسند یا مبادا اشتباهی از آنها سر بزند؟
خب، بخش بزرگی از این تفاوتها به نوع هدفهایی که برای خودمان انتخاب میکنیم و انگیزهی پشت این هدفها برمیگردد. هدفها مثل یک نقشه راه به زندگی ما جهت میدهند و به ما کمک میکنند تا انرژیمان را متمرکز کنیم. اما همهی هدفها یک جور نیستند! دو روانشناس به نامهای اندرو الیوت و کارول دوئک، تحقیقات جالبی در این زمینه انجام دادهاند و مدلی را ارائه کردهاند که به ما کمک میکند بفهمیم اساساً چند نوع هدف داریم و هر کدام چه تأثیری روی تلاش، یادگیری و احساسات ما میگذارند. بیایید با هم نگاهی دقیقتر به این مدل بیندازیم و ببینیم چطور میتوانیم از آن برای موفقیت و رضایت بیشتر در زندگیمان استفاده کنیم.
قبل از اینکه مدل کاملتر شود، کارول دوئک متوجه شد که افراد، بهخصوص در محیطهای آموزشی یا کاری، معمولاً یکی از این دو رویکرد کلی را نسبت به وظایف و اهدافشان دارند:
فرض کنید تصمیم گرفتهاید یک زبان جدید یاد بگیرید. اگر انگیزهی اصلی شما این است که واقعاً به آن زبان مسلط شوید، بتوانید با دیگران ارتباط برقرار کنید، فرهنگ آن زبان را بفهمید و از خودِ فرایند یادگیری لذت ببرید، شما یک هدف تسلط محور دارید.
کسانی که چنین اهدافی دارند، بیشتر روی بهتر شدن و رشد کردن تمرکز میکنند. برایشان مهم است که مهارتهایشان را توسعه دهند و دانش عمیقتری کسب کنند. آنها چالشها را فرصتی برای یادگیری میبینند و از اشتباه کردن نمیترسند، چون میدانند اشتباهات بخشی طبیعی از مسیر یادگیری هستند. در واقع، خودِ یادگرفتن برایشان پاداش است.
حالا همان سناریوی یادگیری زبان را در نظر بگیرید. اما این بار، انگیزهی اصلی شما این است که به دیگران نشان دهید چقدر باهوش هستید، بهترین نمره را در کلاس بگیرید، یا از دیگران سریعتر پیشرفت کنید. در این حالت، شما یک هدف عملکردمحور دارید.
دوئک با این دستهبندی اولیه نشان داد که نیت پشت تلاشهای ما، تأثیر زیادی روی نحوهی برخورد ما با چالشها و احساسی که نسبت به موفقیت یا شکست داریم، میگذارد.
اندرو الیوت این ایدهها را یک قدم جلوتر برد. او گفت فقط نوع هدف (تسلط یا عملکرد) مهم نیست، بلکه جهتگیری ما نسبت به آن هدف هم اهمیت دارد. او دو جهتگیری اصلی را مطرح کرد:
گرایشی (Approach): یعنی شما به سمت یک نتیجهی مثبت و مطلوب حرکت میکنید. میخواهید به چیزی دست پیدا کنید
با ترکیب این دو بُعد (نوع هدف و جهتگیری)، الیوت یک چارچوب چهارتایی جذاب ارائه داد که به ما کمک میکند انگیزههایمان را خیلی بهتر درک کنیم:
چارچوب چهارگانه اهداف الیوت و دوئک: بیایید با هم بررسیشان کنیم! (ویدیو جالب سخنرانی کارل دوئک در تدتاک)
چه اتفاقی میافتد؟ این افراد معمولاً انگیزه درونی بالایی دارند، از مسیر یادگیری لذت میبرند، در برابر سختیها مقاومترند، خلاقیت بیشتری نشان میدهند و یادگیریشان عمیق و پایدار است.
چه اتفاقی میافتد؟ این افراد ممکن است اضطراب بیشتری را تجربه کنند و شاید کمی کمالگرایانه عمل کنند. انگیزه آنها بیشتر از ترسِ از دست دادن است تا شوقِ به دست آوردن. با این حال، همچنان برای حفظ درک و مهارت بالا تلاش میکنند.
چه اتفاقی میافتد؟ این نوع هدف معمولاً با اضطراب زیاد، اعتماد به نفس پایین، و فرار از چالشها همراه است. افرادی با این گرایش ممکن است از کمک خواستن هم بترسند و در نهایت، یادگیری و عملکردشان آسیب ببیند. این رویکرد میتواند بسیار محدودکننده باشد.
شناختن این چهار نوع هدف فقط یک بحث تئوری جالب نیست، بلکه میتواند در زندگی روزمره خیلی به ما کمک کند:
بهتر خودمان را بشناسیم: اولین قدم این است که ببینیم معمولاً کدام یک از این الگوهای هدفی در ما قویتر است. وقتی برای کاری تلاش میکنیم، بیشتر به چه چیزی فکر میکنیم؟ آیا شوق یادگیری داریم (تسلط-گرایشی)؟ نگران از دست دادن مهارتهایمان هستیم (تسلط-اجتنابی)؟ میخواهیم از بقیه بهتر باشیم (عملکرد-گرایشی)؟ یا فقط میترسیم بد به نظر برسیم (عملکرد-اجتنابی)؟ شناخت این الگوها در خودمان، کلید ایجاد تغییرات مثبت است.
عملکرد و یادگیریمان را بهتر کنیم: تحقیقات نشان میدهد که اهداف تسلط-گرایشی معمولاً بهترین نتایج را به همراه دارند، هم از نظر کیفیت یادگیری و هم از نظر سلامت روان و رضایت از زندگی. اگر متوجه شدید که بیشتر به سمت اهداف عملکردی (بهخصوص از نوع اجتنابی) تمایل دارید، سعی کنید آگاهانه تمرکزتان را به سمت لذت بردن از فرایند یادگیری و رشد شخصی تغییر دهید. به جای اینکه بگویید "باید بهترین باشم"، به خودتان بگویید "میخواهم هر روز یک قدم کوچک در این مهارت بهتر شوم و از مسیر لذت ببرم."
والدین: میتوانند کنجکاوی، تلاش برای یادگیری و لذت بردن از کشف چیزهای جدید را در فرزندانشان تشویق کنند، به جای اینکه مدام آنها را با دیگران مقایسه کرده و فقط از آنها نمره خوب بخواهند. به آنها بیاموزند که اشتباه کردن اشکالی ندارد و بخشی از یادگیری است.
ما ترکیبی از اهداف را داریم: واقعیت این است که ما آدمها پیچیدهایم و در موقعیتهای مختلف ممکن است ترکیبی از این اهداف را دنبال کنیم. مهم این است که بدانیم کدام الگو در ما غالب است و چه تأثیری روی ما میگذارد.
اهداف عملکرد-گرایشی همیشه هم بد نیستند: اگر در کنار یک هدف تسلط-گرایشی قوی باشند، میتوانند انگیزهی خوبی ایجاد کنند. مشکل زمانی پیش میآید که این اهداف، تنها یا اصلیترین محرک ما باشند و ترس از قضاوت دیگران، مانع رشد واقعی ما شود.
امکان تغییر وجود دارد: خبر خوب این است که الگوهای هدفی ما ثابت و غیرقابل تغییر نیستند. با آگاهی، تمرین و ایجاد تغییرات کوچک در دیدگاه و محیطمان، میتوانیم خودمان را به سمت اهداف سالمتر و سازندهتر هدایت کنیم.
مدل هدفگذاری الیوت و دوئک به ما کمک میکند تا عمیقتر به انگیزههای پشت تلاشهایمان نگاه کنیم. این مدل به ما یادآوری میکند که شاید مهمتر از "چه هدفی داریم"، این باشد که "چرا آن هدف را داریم" و "چگونه برای رسیدن به آن تلاش میکنیم". وقتی "چرا"ی ما قوی و سالم باشد (مثلاً میل به یادگیری و رشد)، مسیر رسیدن به هدف هم لذتبخشتر و نتایج هم پایدارتر خواهد بود.
مقاله قبلی :
نظریه خود تعیینگری دسی و رایان: سکان زندگیات را به دست بگیر!
: مقاله بعدی
بی انگیزگی (سندروم بی انگیزگی) چیست؟