نظریه خود تعیین‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!

خود تعیین‌گری چیست و چطور به من در هدف گذاری کمک میکند؟

نظریه خود تعیین‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!
نظریه خود تعیین ‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!

تا حالا شده احساس کنی انگار روی دور تند زندگی گیر افتادی و فقط داری وظایف رو یکی پس از دیگری تیک می‌زنی، بدون اینکه واقعاً از کاری که می‌کنی لذت ببری یا حس کنی خودت انتخابش کردی؟ یا شاید هم گاهی با تمام وجود برای هدفی تلاش کردی، چون واقعاً با ارزش‌ها و خواسته‌های درونی‌ات همسو بوده؟ خب، دنیای نظریه خود تعیین‌گری (Self-Determination Theory یا به اختصار SDT) دقیقاً به همین تجربه‌ها می‌پردازه. این نظریه که توسط دو روانشناس کاربلد و نام آشنا به اسم ادوارد دسی (Edward Deci) و ریچارد رایان (Richard Ryan) مطرح شده، مثل یه نقشه گنج بهمون نشون می‌ده که چطور می‌تونیم به سمت رضایت بیشتر، انگیزه درونی و شکوفایی حرکت کنیم.پس با ما در دوره ساز تنها سایت ساز تخصصی ویژه مدرسین همراه باشد.

خود تعیین‌گری یعنی چی؟ اصلاً چرا باید مهم باشه؟

به زبان خیلی ساده، خود تعیین‌گری یعنی اینکه حس کنی کنترل جهت زندگی و تصمیم‌هات دست خودته. یعنی به جای اینکه صرفاً تحت تأثیر فشارهای بیرونی، پاداش‌ها یا ترس از تنبیه باشی، از درون احساس کنی که انتخاب‌هات مال خودته و داری کاری رو انجام می‌دی که واقعاً برات معنا داره.

فکر کن به بچه‌ای که عاشق نقاشی کشیدنه. ساعت‌ها غرق رنگ‌ها و قلم‌مو می‌شه، نه به خاطر اینکه کسی بهش گفته "آفرین" یا قراره جایزه‌ای بگیره، بلکه صرفاً به خاطر لذتی که از خودِ عمل نقاشی کردن می‌بره. این یه نمونه عالی از خودتعیین‌گری در عمله. حالا همین بچه رو تصور کن که مجبورش می‌کنن هر روز دو ساعت تمرین پیانو کنه، در حالی که هیچ علاقه‌ای بهش نداره، فقط برای اینکه والدینش راضی باشن. اینجا دیگه خبری از خودتعیین‌گری نیست و به احتمال زیاد انگیزه و رضایتش هم خیلی کمتر خواهد بود.

اهمیت خودتعیین‌گری در اینه که تحقیقات زیادی نشون داده وقتی آدم‌ها احساس خودتعیین‌گری بیشتری دارن:

  • خوشحال‌تر و راضی‌ترن: از زندگیشون لذت بیشتری می‌برن.
  • انگیزه درونی‌شون بالاتره: برای انجام کارها نیاز به هل دادن از بیرون ندارن.
  • عملکرد بهتری دارن: در کار، تحصیل و حتی ورزش موفق‌ترن.
  • خلاق‌ترن: ذهن بازتری برای پیدا کردن راه‌حل‌های جدید دارن.
  • روابط سالم‌تری دارن: با دیگران ارتباط عمیق‌تر و معنادارتری برقرار می‌کنن.
  • از نظر روانی سالم‌ترن: کمتر دچار استرس، اضطراب و افسردگی می‌شن.

پس می‌بینی که خودتعیین‌گری فقط یه مفهوم قلمبه سلمبه روانشناسی نیست، بلکه یه نیاز اساسی انسانیه که بهمون کمک می‌کنه زندگی پربارتر و رضایت‌بخش‌تری داشته باشیم. انگار که سکان کشتی زندگی‌مون رو خودمون به دست بگیریم و به سمت مقصدی که واقعاً می‌خوایم، حرکت کنیم.

نظریه خودمختاری: زیربنای خودتعیین‌گری

شاید بشه گفت نظریه خودمختاری (Autonomy Theory) یکی از پایه‌های اصلی نظریه خودتعیین‌گریه. خودمختاری در اینجا به معنی استقلال مطلق و بی‌نیازی از دیگران نیست، بلکه به این معناست که فرد احساس کنه رفتارها و تصمیم‌هاش از اراده و انتخاب خودش سرچشمه می‌گیره، نه از فشارها و کنترل‌های بیرونی.

وقتی احساس خودمختاری داریم، حس می‌کنیم که "من این کار رو انتخاب کردم چون خودم می‌خوام و برام مهمه"، نه اینکه "مجبورم این کار رو بکنم وگرنه...". این حس مالکیت روی رفتارها، حتی اگه اون رفتارها سخت یا چالش‌برانگیز باشن، باعث می‌شه با انرژی و انگیزه بیشتری بهشون بپردازیم.

 

نظریه خود تعیین‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!

تفاوت خودمختاری با استقلال:

یه نکته ظریف ولی مهم اینه که خودمختاری با استقلال فرق داره. می‌شه کاملاً مستقل بود (مثلاً تنها زندگی کرد و همه کارهای شخصی رو خود آدم انجام بده) اما همچنان احساس عدم خودمختاری داشت (مثلاً به خاطر ترس از قضاوت دیگران، سبک زندگی خاصی رو انتخاب کرد که واقعاً باب میل نیست). از طرف دیگه، می‌شه در یک رابطه نزدیک و وابسته بود، اما همچنان احساس خودمختاری کامل داشت، چون اون رابطه بر اساس انتخاب و رضایت دو طرف شکل گرفته.

پس خودمختاری بیشتر یه تجربه درونی از ارادی بودن و همسویی با خود واقعیه، تا صرفاً یه وضعیت بیرونی از جدایی و بی‌نیازی. نظریه خودتعیین‌گری تأکید می‌کنه که این حس خودمختاری یکی از نیازهای روان‌شناختی بنیادین ماست که برای رشد و شکوفایی‌مون ضروریه.

 

سه ستون اصلی در نظریه خودتعیین‌گری: نیازهای روان‌شناختی بنیادین

نظریه خودتعیین‌گری مثل یه ساختمون محکمه که روی سه تا ستون اصلی بنا شده. این ستون‌ها همون نیازهای روان‌شناختی بنیادین (Basic Psychological Needs) هستن که دسی و رایان معتقدن برای همه آدم‌ها، صرف‌نظر از فرهنگ، سن و جنسیت، ضروری‌ان. درست مثل نیاز به آب و غذا برای بقای جسمی، این سه نیاز هم برای سلامت روان و انگیزه درونی ما حیاتی‌ان:

  1. نیاز به خودمختاری (Autonomy): همونطور که بالاتر توضیح دادیم، این نیاز به احساس ارادی بودن، انتخاب و همسویی رفتارها با ارزش‌های درونی اشاره داره. یعنی حس کنیم که ما کارگردان زندگی خودمون هستیم، نه یه بازیگر منفعل که دیگران براش نقش تعیین می‌کنن.
    • چطور تقویتش کنیم؟ به خودمون و دیگران حق انتخاب بدیم، از کنترل‌گری بیش از حد پرهیز کنیم، دلایل منطقی برای درخواست‌هامون ارائه بدیم و به دیدگاه‌های مختلف احترام بذاریم.

       

  2. نیاز به شایستگی (Competence): این نیاز به احساس مؤثر بودن، داشتن مهارت و توانایی برای دستیابی به نتایج مطلوب و غلبه بر چالش‌هاست. وقتی احساس شایستگی می‌کنیم، حس می‌کنیم که "از پسش برمیایم" و می‌تونیم تأثیر مثبتی روی محیط اطرافمون بذاریم.
    • چطور تقویتش کنیم؟ اهداف واقع‌بینانه و قابل دسترس تعیین کنیم، بازخورد سازنده بدیم و بگیریم، فرصت‌هایی برای یادگیری و رشد فراهم کنیم و موفقیت‌های کوچیک رو هم جشن بگیریم.

       

  3. نیاز به ارتباط (Relatedness): این نیاز به احساس تعلق، داشتن روابط گرم و صمیمی با دیگران، و اینکه حس کنیم دیگران به ما اهمیت می‌دن و ما هم به اون‌ها اهمیت می‌دیم، اشاره داره. ما موجوداتی اجتماعی هستیم و برای شکوفایی به ارتباطات معنادار نیاز داریم.
    • چطور تقویتش کنیم؟ برای دیگران وقت بذاریم، همدلی نشون بدیم، حمایت عاطفی ارائه کنیم و در فعالیت‌های گروهی و اجتماعی شرکت کنیم.

وقتی این سه نیاز روان‌شناختی بنیادین در محیط‌های مختلف مثل خانواده، مدرسه، محل کار و حتی در فعالیت‌های اوقات فراغت ما ارضا بشن، انگیزه ما بیشتر از نوع درونی خواهد بود. یعنی کارها رو به خاطر خودِ اون کار و لذتی که ازش می‌بریم انجام می‌دیم، نه به خاطر پاداش‌های بیرونی یا ترس از تنبیه. این نوع انگیزه پایدارتر، قوی‌تر و منجر به نتایج بهتری می‌شه. اما اگه این نیازها سرکوب بشن یا بهشون بی‌توجهی بشه، انگیزه ما بیشتر به سمت بیرونی شدن میره و ممکنه احساس بی‌تفاوتی، اجبار، یا حتی بیزاری کنیم.

 

انواع انگیزه در طیف خودتعیین‌گری
انواع انگیزه در طیف خود تعیین‌گری

 

انواع انگیزه در طیف خود تعیین‌گری

نظریه خود تعیین‌گری انگیزه رو یه چیز صفر و یکی (یا داری یا نداری) نمی‌بینه، بلکه اون رو روی یک طیف در نظر می‌گیره که از بی ‌انگیزگی (Amotivation) شروع می‌شه و تا انگیزه درونی (Intrinsic Motivation) ادامه پیدا می‌کنه. بین این دو سر طیف، انواع مختلفی از انگیزه بیرونی (Extrinsic Motivation) با درجات متفاوتی از خودمختاری وجود داره:

  1. بی‌انگیزگی (Amotivation): در این حالت، فرد هیچ قصد و نیتی برای انجام کار نداره. نه ارزش خاصی در اون کار می‌بینه و نه انتظار داره به نتیجه‌ای برسه. احساس بی‌کفایتی و عدم کنترل غالبه. مثلاً دانش‌آموزی که اصلاً براش مهم نیست در درسی قبول بشه یا نه و هیچ تلاشی هم نمی‌کنه.

     

  2. انگیزه بیرونی (Extrinsic Motivation): در اینجا فرد برای رسیدن به یک نتیجه جدا از خودِ فعالیت، کاری رو انجام می‌ده. این نوع انگیزه خودش به چند دسته تقسیم می‌شه که از کمترین میزان خودمختاری به بیشترین میزان حرکت می‌کنن:
    • تنظیم بیرونی (External Regulation): این کمترین سطح از خودمختاری در انگیزه بیرونیه. رفتار صرفاً برای به دست آوردن پاداش یا اجتناب از تنبیه انجام می‌شه. مثل کارمندی که فقط برای دریافت حقوق آخر ماه کار می‌کنه و هیچ علاقه یا تعهدی به خودِ کار نداره. اگه حقوق یا ترس از اخراج نباشه، احتمالاً کاری انجام نمی‌ده.
    • تنظیم درون‌فکنی‌شده (Introjected Regulation): اینجاست که به سوال مهم شما می‌رسیم! تنظیم درون‌فکنی‌شده یه پله بالاتر از تنظیم بیرونیه، اما هنوز هم خیلی خودمختار نیست. در این حالت، فرد قوانین و فشارهای بیرونی رو تا حدی "درونی" کرده، اما نه به طور کامل. یعنی فرد خودش رو مجبور به انجام کاری می‌کنه تا از احساس گناه، اضطراب یا شرمندگی جلوگیری کنه، یا برای اینکه احساس غرور و ارزش کنه (اما این ارزش هنوز وابسته به تأییدهای بیرونیه).
      • مثال برای تنظیم درون‌فکنی‌شده:
        • دانشجویی که شب امتحان تا دیروقت بیدار می‌مونه و درس می‌خونه، نه به خاطر اینکه واقعاً به اون درس علاقه داره یا می‌خواد یاد بگیره، بلکه به خاطر اینکه اگه نمره خوبی نگیره، احساس گناه می‌کنه یا می‌ترسه که پدر و مادرش سرزنشش کنن. در واقع، "باید" درس بخونه تا از این احساسات منفی فرار کنه.
        • فردی که خیلی سخت رژیم می‌گیره و ورزش می‌کنه، نه به خاطر لذت بردن از سلامتی و تناسب اندام، بلکه بیشتر به خاطر اینکه از قضاوت دیگران در مورد ظاهرش می‌ترسه یا می‌خواد به یه استاندارد خاص زیبایی برسه تا احساس بهتری نسبت به خودش (به صورت شرطی) داشته باشه.
        • کسی که در یک مهمانی به دیگران خیلی کمک می‌کنه، نه از روی میل قلبی، بلکه برای اینکه دیگران اون رو آدم خوب و مفیدی بدونن و ازش تعریف کنن. اگه کسی متوجه کمک‌هاش نشه، شاید احساس سرخوردگی کنه.
      • مشکل تنظیم درون‌فکنی‌شده چیه؟ با اینکه به نظر میاد فرد "خودش" داره تصمیم می‌گیره، اما این تصمیم هنوز تحت تأثیر فشارهای درونی‌شده‌ایه که ریشه‌شون بیرونیه. این نوع انگیزه می‌تونه خیلی استرس‌زا باشه و منجر به اضطراب، احساس گناه مزمن و شکنندگی عزت نفس بشه. فرد دائم نگران اینه که "آیا به اندازه کافی خوب هستم؟" و رضایتش از خودش خیلی به عملکردش و تأیید دیگران بستگی داره. این یه جور "باید" درونیه که هنوز با ارزش‌های عمیق و اصیل فرد یکپارچه نشده.
    • تنظیم همانندسازی‌شده (Identified Regulation): در این سطح، فرد شروع به دیدن ارزش و اهمیت شخصی در یک رفتار می‌کنه، حتی اگه خودِ اون فعالیت ذاتاً لذت‌بخش نباشه. فرد آگاهانه اون رفتار رو انتخاب می‌کنه چون با اهداف و ارزش‌هاش همسو هست.
      • مثال: دانش‌آموزی که برای یک امتحان سخت درس می‌خونه چون می‌دونه که گرفتن مدرک برای آینده شغلی که می‌خواد، مهمه. خودِ درس خوندن شاید خیلی جذاب نباشه، اما اون اهمیتش رو درک کرده و انتخابش می‌کنه.
    • تنظیم یکپارچه‌شده (Integrated Regulation): این خودمختارترین نوع انگیزه بیرونیه. در اینجا، نه تنها فرد ارزش یک رفتار رو تشخیص می‌ده، بلکه اون ارزش‌ها کاملاً با سایر ارزش‌ها و نیازهای خودش یکپارچه شدن. فرد احساس می‌کنه که این رفتار بخشی از هویت و خودِ واقعیش هست. این نوع انگیزه خیلی به انگیزه درونی نزدیکه، اما هنوز هم هدف، رسیدن به یک نتیجه جدا از خودِ فعالیته (هرچند اون نتیجه خیلی با ارزش‌های فرد همسو باشه).
      • مثال: پزشکی که انتخاب می‌کنه در مناطق محروم خدمت کنه، نه فقط به خاطر اینکه این کار رو ارزشمند می‌دونه (همانندسازی)، بلکه به خاطر اینکه کمک به دیگران و عدالت اجتماعی عمیقاً با هویت و ارزش‌های بنیادینش گره خورده. این کار بخشی از تعریف اون از خودشه.

         

  3. انگیزه درونی (Intrinsic Motivation): این بالاترین سطح از خودتعیین‌گریه. در اینجا، فرد کاری رو انجام می‌ده صرفاً به خاطر لذت، علاقه و رضایتی که از خودِ اون فعالیت به دست میاره. پاداش در خودِ عمل نهفته است.
    • مثال: نواختن یک ساز موسیقی برای لذت بردن از صدای اون، حل کردن یک پازل برای چالش ذهنی، یا باغبانی کردن به خاطر آرامش و ارتباط با طبیعت.

نظریه خودتعیین‌گری معتقده که حرکت به سمت انتهای خودمختارترِ این طیف (یعنی به سمت تنظیم یکپارچه‌شده و انگیزه درونی) برای سلامت روان، بهزیستی و عملکرد پایدار خیلی بهتره. محیط‌هایی که نیازهای سه‌گانه خودمختاری، شایستگی و ارتباط رو برآورده می‌کنن، به افراد کمک می‌کنن تا این حرکت رو انجام بدن.

 

نظریه خود تعیین‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!

کتب مهم درباره خودتعیین‌گری: از کجا بیشتر یاد بگیریم؟

اگه به این مباحث علاقه‌مند شدید و دوست دارید عمیق‌تر وارد دنیای خودتعیین‌گری بشید، چند تا از کتاب‌های کلیدی که توسط خودِ بنیان‌گذاران این نظریه یا محققان برجسته در این حوزه نوشته شده، می‌تونه خیلی مفید باشه. البته اکثر این منابع به زبان انگلیسی هستن، اما امیدواریم به زودی ترجمه‌های خوب فارسی هم ازشون در دسترس قرار بگیره:

  1. "Self-Determination Theory: Basic Psychological Needs in Motivation, Development, and Wellness" by Richard M. Ryan and Edward L. Deci1 (2017): این کتاب یه جورایی کتاب اصلی خودتعیین‌گری محسوب می‌شه! یه منبع جامع و عمیقه که تمام جنبه‌های نظریه، تحقیقات مرتبط باهاش و کاربردهاش در زمینه‌های مختلف مثل آموزش، کار، ورزش، سلامت و روان‌درمانی رو پوشش می‌ده. برای کسایی که می‌خوان به طور جدی و آکادمیک با SDT آشنا بشن، عالیه.

     

  2. "Why We Do What We Do: Understanding Self-Motivation" by Edward L. Deci with Richard Flaste (1995): این کتاب لحن ساده‌تر و عمومی‌تری داره و برای مخاطب غیرمتخصص نوشته شده. دسی در این کتاب به زبانی شیوا توضیح می‌ده که چطور انگیزه‌های درونی و بیرونی کار می‌کنن و چطور می‌تونیم محیط‌هایی ایجاد کنیم که خودتعیین‌گری رو تقویت کنن. پر از مثال‌های واقعی و کاربردیه.

     

  3. "The Oxford Handbook of Work Engagement, Motivation, and Self-Determination Theory" edited by Marylène Gagné (2014): این کتاب مجموعه‌ای از مقالات تخصصی در مورد کاربرد SDT در محیط کاره. اگه به مباحثی مثل انگیزش شغلی، رهبری، طراحی شغل و فرهنگ سازمانی علاقه‌مندید، این کتاب منبع خیلی خوبی خواهد بود.

     

  4. "Intrinsic Motivation and Self-Determination in Human Behavior" by Edward L. Deci and Richard M. Ryan (1985): این یکی از اولین کتاب‌های مهم در مورد SDT هست که پایه‌های نظری این رویکرد رو بنا نهاد. برای فهمیدن سیر تاریخی و تکامل نظریه، کتاب ارزشمندیه.

علاوه بر این کتاب‌ها، وب‌سایت رسمی خودتعیین‌گری (selfdeterminationtheory.org) منبع فوق‌العاده‌ای پر از مقالات، منابع و اطلاعات به‌روز در مورد تحقیقات و کاربردهای SDT هست.

 

چطور خودتعیین‌گری رو در زندگی روزمره به کار ببریم؟

خب، حالا که با مفاهیم اصلی آشنا شدیم، چطور می‌تونیم از این دانش در زندگی خودمون و برای کمک به دیگران استفاده کنیم؟

  • به "چرا"ی کارهات فکر کن: قبل از انجام هر کاری، از خودت بپرس چرا داری این کار رو انجام می‌دی؟ آیا واقعاً با ارزش‌ها و اهداف درونی‌ات همسوئه، یا صرفاً به خاطر فشارهای بیرونی یا "باید"های درونی‌شده است؟ سعی کن تا جای ممکن انتخاب‌هایی داشته باشی که از درون خودت سرچشمه می‌گیرن.
  • فرصت انتخاب ایجاد کن: هم برای خودت و هم برای دیگران (فرزندان، دانش‌آموزان، کارمندان) تا جای ممکن حق انتخاب قائل شو. حتی انتخاب‌های کوچیک هم می‌تونن حس خودمختاری رو تقویت کنن.
  • به دنبال چالش‌های معقول باش: کارهایی رو انتخاب کن که نه خیلی آسون باشن (چون کسل‌کننده می‌شن) و نه خیلی سخت (چون باعث ناامیدی می‌شن). چالش‌های بهینه بهت کمک می‌کنن احساس شایستگی کنی.
  • بازخورد سازنده بده و بگیر: به جای انتقاد صرف، روی نقاط قوت و زمینه‌های قابل بهبود تمرکز کن. بازخورد باید اطلاعاتی باشه، نه کنترلی.
  • روابط معنادار بساز: برای ارتباط با آدم‌هایی که بهشون اهمیت می‌دی و اون‌ها هم به تو اهمیت می‌دن، وقت بذار. حمایت اجتماعی و احساس تعلق برای سلامت روان خیلی مهمه.
  • از کنترل‌گری و پاداش‌های شرطی زیاد پرهیز کن: اگه می‌خوای دیگران انگیزه درونی پیدا کنن، سعی کن کمتر از ابزارهایی مثل "اگه این کار رو بکنی، اون رو بهت می‌دم" یا "باید اینجوری باشی" استفاده کنی. این‌ها ممکنه در کوتاه‌مدت جواب بدن، اما در درازمدت انگیزه درونی رو تضعیف می‌کنن. به جاش، روی توضیح اهمیت کار، ایجاد علاقه و حمایت از خودمختاری تمرکز کن.
  • به نیازهای روان‌شناختی دیگران توجه کن: اگه معلم، والد، مدیر یا مربی هستی، سعی کن محیطی فراهم کنی که نیازهای سه‌گانه خودمختاری، شایستگی و ارتباط دانش‌آموزان، فرزندان یا کارمندانت ارضا بشه. این بهترین راه برای پرورش انگیزه درونی و شکوفایی اون‌هاست.

یه نکته مهم در مورد تنظیم درون‌فکنی‌شده:

 اگه متوجه شدی که خیلی از کارهات رو بر اساس "باید"های درونی‌شده و برای فرار از احساس گناه یا جلب تأیید دیگران انجام می‌دی، سعی کن با خودت مهربون‌تر باشی. تلاش کن این "باید"ها رو به چالش بکشی و ببینی آیا واقعاً با ارزش‌های اصیل و عمیق خودت همخوانی دارن یا نه. گاهی صحبت با یه مشاور یا روانشناس می‌تونه در این مسیر خیلی کمک‌کننده باشه تا بتونی از این الگوهای انگیزشی کمتر خودمختار به سمت الگوهای سالم‌تر و رضایت‌بخش‌تر حرکت کنی.

در نهایت، نظریه خودتعیین‌گری یه پیام خیلی قدرتمند داره:

 ما آدم‌ها ذاتاً کنجکاو، فعال و به دنبال رشد و شکوفایی هستیم. اگه محیط اطرافمون نیازهای روان‌شناختی بنیادین ما رو برآورده کنه، این گرایش طبیعی به سمت خودانگیختگی و سلامت روان شکوفا می‌شه. پس بیایم هم برای خودمون و هم برای دیگران، فضایی ایجاد کنیم که در اون بتونیم سکان زندگی‌مون رو با اعتماد به نفس و رضایت به دست بگیریم و به بهترین نسخه از خودمون تبدیل بشیم. این سفر، سفری به سوی آزادی درونی و زندگی معنادارتره. امیدوارم این مقاله براتون مفید بوده باشه و جرقه‌ای برای کنجکاوی بیشتر در این زمینه ایجاد کرده باشه!

 

نقشه راه هدف گذاری به پیشنهاد دوره‌ ساز:

  1. راهنمای جامع هدف‌گذاری: از تعریف ساده تا فتح قله‌های موفقیت
  2. هدف‌گذاری در زندگی شخصی و محیط کار: نقشه‌ی گنج
  3. تفاوت چشم انداز، هدف و بیانیه ماموریت سازمان
  4. هنر ظریف برنامه ریزی 0 تا ۱۰۰ برنامه ریزی اصولی
  5. از رویا تا هدف گذاری با مدل روبیکان: نقشه راه رسیدن به اهداف
  6. انگیزه چیست؟ نگاهی عمیق به انگیزه و نظریه های مدرن
  7. نظریه خود تعیین‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!
  8. مدل هدف‌گذاری الیوت و دوئک: چگونه هدف گذاری می‌کنیم
  9. بی انگیزگی (سندروم بی انگیزگی) چیست؟
  10. هدف گذاری به روش اسمارت (SMART)
  11. خلاصه و چکیده کتاب طرز فکر
  12. نظریه‌های یادگیری: از رفتارگرایی تا آلبرت بندورا
  13. خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر اثر استفان کاوی
  14. خلاصه کتاب آزمایش مارشمالو اثر والتر میشل
  15. خلاصه کتاب مهم ها را بسنجید اثر جان دوئر
  16. جان دوئر کیست؟


ساخت دوره آنلاین

دوره ساز

 زررین پال

تمام حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به دوره‌ساز می‌باشد