انگیزه چیست؟ نگاهی عمیق به انگیزه و نظریه های مدرن

همه چیز در باره انگیزه از تفاوت آن با هیجان تا استفاده برای موفقیت

انگیزه چیست؟ نگاهی عمیق به انگیزه و نظریه های مدرن

تاحالا شده صبح شنبه زنگ ساعت رو برای بار دهم خاموش کنی و با خودت بگی: "فقط پنج دقیقه‌ی دیگه!"؟ یا مثلاً کلی ایده خفن توی سرت باشه ولی حس و حال شروع کردنش نباشه؟ همه‌مون این لحظه‌ها رو تجربه کردیم. انگار یه چیزی کمه، یه نیرویی که هولمون بده جلو. اسم اون نیرو چیه؟ آفرین! انگیزه.

 

انگیزه مثل اون بنزینیه که ماشین رویاهامون رو راه میندازه. مثل اون ادویه‌ایه که به زندگی طعم و هیجان می‌ده. بدون اون، حتی ساده‌ترین کارها هم مثل بالا رفتن از قله اورست به نظر میاد. اما وقتی پیداش می‌شه، انگار یهو بال درمیاریم!

 

تو این مقاله از دوره ساز می‌خوایم زیر و بم انگیزه رو بکشیم بیرون. از اینکه اصلاً معنیش چیه و چند نوع داره گرفته تا اینکه چطوری می‌تونیم توی خودمون و دیگران ایجادش کنیم و چه فرقی با هیجان و هدف و علاقه داره. حتی یه سری به نظریه‌های روان‌شناسی مثل نظریه مارشال ریو هم می‌زنیم و کلی مثال از زندگی واقعی و کسب‌وکار میاریم تا ببینی انگیزه چطور همه‌جا رد پاشو گذاشته. پس اگه آماده‌ای بفهمی چطور می‌شه اون شعله‌ی کوچیک انگیزه رو توی وجودت تبدیل به یه آتیش بزرگ کنی همراه ما در دوره ساز باش.

 

انگیزه چیست؟ (معنی و مفهوم انگیزه)

خب، بیایم ساده‌ش کنیم. انگیزه اون دلیل یا چرایی پشت کارها و رفتارهای ماست. اون چیزیه که باعث می‌شه صبح از خواب بیدار شیم، بریم سر کار، درس بخونیم، ورزش کنیم، یا حتی یه کار خیلی ساده مثل آب خوردن رو انجام بدیم.

فکر کن به یه ماشین. برای حرکت به چی نیاز داره؟ سوخت! انگیزه همون سوخت ما آدم‌هاست. باعث می‌شه یه کاری رو شروع کنیم (استارت ماشین)، با شدت و تلاش مشخصی انجامش بدیم (گاز دادن) و تا رسیدن به نتیجه ادامه بدیم (رانندگی تا مقصد).

 

پس انگیزه سه تا بخش اصلی داره:

  1. جهت (Direction): به سمت چی حرکت می‌کنیم؟ چه هدفی داریم؟ انگیزه مسیر رو مشخص می‌کنه.
  2. شدت (Intensity): چقدر انرژی و تلاش صرف می‌کنیم؟ با چه سرعتی حرکت می‌کنیم؟
  3. پایداری (Persistence): چقدر توی مسیر می‌مونیم؟ حتی وقتی سخت می‌شه یا مانعی پیش میاد، ادامه می‌دیم یا بی‌خیال می‌شیم؟

انگیزه می‌تونه از درون خودمون بیاد (مثلاً عشق به یادگیری) یا از بیرون (مثلاً جایزه گرفتن). می‌تونه قوی باشه یا ضعیف. می‌تونه کوتاه‌مدت باشه یا بلندمدت. مهم اینه که بفهمیم این نیرو چطور کار می‌کنه تا بتونیم ازش به نفع خودمون استفاده کنیم. انگیزه فقط برای کارهای بزرگ و خفن نیست‌ها! توی تک‌ تک لحظه‌های زندگی‌مون جریان داره. از انتخاب لباسی که می‌پوشیم تا تصمیم‌گیری برای آینده شغلی‌مون، همه‌جا ردپای انگیزه دیده می‌شه. شناختنش کلید باز کردن قفل خیلی از درهای بسته‌ی زندگیه.

 

انواع انگیزه: از کجا میاد این همه انرژی؟

حالا که فهمیدیم انگیزه چیه، بیا ببینیم چند نوع داره. مثل ماشین‌ها که با بنزین، گازوئیل یا برق کار می‌کنن، انگیزه‌های ما هم منابع مختلفی دارن. اصلی‌ترین دسته‌بندی انگیزه، تقسیمش به دو نوع درونی و بیرونی هست:

  1. انگیزه درونی (Intrinsic Motivation):

    این مدل انگیزه از خود خودِ ما سرچشمه می‌گیره. یعنی یه کاری رو انجام می‌دیم چون خودِ اون کار برامون لذت‌بخش، جالب، یا رضایت‌بخشه. هیچ‌کس مجبورمون نکرده و دنبال جایزه و تشویقی هم نیستیم. فقط داریم از مسیر لذت می‌بریم!

    • مثال‌ها:
      • کسی که ساعت‌ها گیتار می‌زنه فقط چون عاشق موسیقیه و از نواختن لذت می‌بره.
      • دانشجویی که یه زبان جدید یاد می‌گیره چون به فرهنگ اون کشور علاقه داره و از چالش یادگیری خوشش میاد.
      • کسی که جدول حل می‌کنه چون سرگرم‌کننده است و حس خوبی از حل معما بهش دست می‌ده.
      • ورزشکاری که تمرین می‌کنه چون عاشق حس خوب بعد از ورزش و پیشرفت شخصیه.
    • ویژگی‌ها: این نوع انگیزه معمولاً پایدارتره، خلاقیت رو بیشتر می‌کنه و باعث می‌شه کارها رو با کیفیت بالاتری انجام بدیم. وقتی کاری رو از ته دل دوست داریم، سختی‌هاش هم برامون شیرین می‌شه.

       

  2. انگیزه بیرونی (Extrinsic Motivation):

    این یکی هم از اسمش پیداست! یعنی کاری رو انجام می‌دیم به‌خاطر یه عامل بیرونی. می‌تونه یه پاداش باشه (پول، نمره خوب، ترفیع شغلی، تعریف و تمجید) یا برای اجتناب از یه تنبیه (اخراج نشدن، دعوا نشدن، نمره بد نگرفتن).

    • مثال‌ها:
      • کارمندی که فقط برای حقوق آخر ماه کار می‌کنه.
      • دانش‌آموزی که درس می‌خونه تا جایزه بگیره یا از والدینش سرکوفت نشنوه.
      • کسی که اتاقش رو تمیز می‌کنه تا مادرش دعواش نکنه.
      • فروشنده‌ای که تلاش می‌کنه تا پورسانت بیشتری بگیره.
    • ویژگی‌ها: انگیزه بیرونی می‌تونه خیلی قوی باشه و ما رو به انجام کارهایی وادار کنه که شاید علاقه‌ای بهشون نداریم. اما مشکلش اینه که اگه اون عامل بیرونی (جایزه یا تنبیه) حذف بشه، معمولاً انگیزه‌مون هم از بین می‌ره.

یه نکته مهم: گاهی اوقات، دادن جایزه بیرونی برای کاری که فرد قبلاً از انجامش لذت می‌برده (انگیزه درونی داشته)، می‌تونه باعث کاهش انگیزه درونی بشه! به این می‌گن "اثر توجیه اضافی" (Overjustification Effect). مثلاً بچه‌ای که عاشق نقاشی کشیدنه، اگه برای هر نقاشیش بهش جایزه بدیم، ممکنه دیگه فقط به‌خاطر جایزه نقاشی بکشه و لذت اصلی کار براش کمرنگ بشه.

 

انواع انگیزه: انگیزه درونی یا انگیزه بیرونی

 

کدوم بهتره یا مهمتره؟ انگیزه درونی یا انگیزه بیرونی؟

هر دو نوع انگیزه جایگاه خودشون رو دارن. انگیزه درونی برای کارهایی که دوست داریم عالیه و باعث رشد و رضایت بلندمدت می‌شه. اما خب، همه‌ی کارهای دنیا که جذاب و دوست‌داشتنی نیستن! اینجاست که انگیزه بیرونی به کمکمون میاد تا کارهای ضروری ولی شاید کمی خسته‌کننده رو هم انجام بدیم. بهترین حالت، ترکیبی هوشمندانه از هر دوتاست.

 

بهترین انگیزه برای موفقیت کدومه؟

این سؤال خیلی مهمه! اگه دنبال موفقیت پایدار و واقعی هستیم، کدوم نوع انگیزه بیشتر به دردمون می‌خوره؟

جواب کوتاه: انگیزه درونی معمولاً برنده است!

چرا؟ چون وقتی کاری رو از ته دل دوست داری و بهش علاقه داری:

  • بیشتر تلاش می‌کنی: سختی‌ها رو راحت‌تر تحمل می‌کنی و با انرژی بیشتری ادامه می‌دی.
  • خلاق‌تر می‌شی: دنبال راه‌حل‌های جدید می‌گردی و کارت رو با کیفیت بهتری انجام می‌دی.
  • احساس رضایت بیشتری داری: موفقیت برات فقط رسیدن به هدف نیست، کل مسیر لذت‌بخشه.
  • پایدارتره: حتی اگه جایزه یا تشویقی در کار نباشه، تو به کارت ادامه می‌دی چون خودِ کار برات مهمه.

فکر کن به آدم‌های خیلی موفق تو هر زمینه‌ای، از استیو جابز و ایلان ماسک گرفته تا ورزشکارای المپیکی و هنرمندای بزرگ. وجه مشترک خیلی‌هاشون اینه که یه عشق و شور عمیق نسبت به کارشون دارن. این همون انگیزه درونیه که باعث می‌شه سال‌ها سختی بکشن، شکست بخورن ولی دوباره بلند شن و ادامه بدن.

انگیزه بیرونی رو دست کم نگیریم!

زندگی واقعی پیچیده‌تر از این حرفاست. خیلی وقت‌ها برای رسیدن به موفقیت، ترکیبی از هر دو انگیزه لازمه.

  • شروع حرکت: گاهی یه جایزه یا ترس از تنبیه می‌تونه اون هل اولیه رو بهمون بده تا کاری رو شروع کنیم.
  • کارهای نه‌چندان جذاب: برای انجام کارهای ضروری ولی تکراری یا خسته‌کننده، انگیزه‌های بیرونی مثل حقوق، مزایا، یا حتی فقط تموم کردن کار و رسیدن به استراحت، خیلی کمک‌کننده‌ست.
  • تقویت انگیزه درونی: گاهی یه پاداش بیرونی می‌تونه تاییدی باشه بر تلاش‌های ما و حس خوب درونی‌مون رو تقویت کنه (به شرطی که درست استفاده بشه و جایگزین لذت اصلی نشه).

پس بهترین انگیزه برای موفقیت چیه؟

بهترین حالت اینه که بتونیم بین اهدافمون و علاقه‌ها و ارزش‌های درونی‌مون یه پیوند قوی ایجاد کنیم. یعنی کاری رو انتخاب کنیم که هم بهش علاقه داریم (درونی) و هم در دنیای بیرون براش ارزش و پاداش وجود داره (بیرونی). اگه این هم‌سویی وجود داشته باشه، یه موتور قدرتمند و پایدار برای حرکت به سمت موفقیت داریم.

در نهایت، مهم‌ترین چیز اینه که خودت رو بشناسی. بفهمی چی واقعاً بهت انگیزه می‌ده و از اون شناخت برای هدایت مسیرت استفاده کنی. گاهی لازمه دنبال شور و اشتیاق درونی‌ات بری، گاهی هم باید با استفاده از اهرم‌های بیرونی خودت رو به جلو هل بدی. کلید موفقیت در پیدا کردن تعادل درست بین این دوتاست.

تعریف عملیاتی انگیزه: چطوری می‌فهمن کی انگیزه داره؟

 

 

تعریف عملیاتی انگیزه: چطوری می‌فهمن کی انگیزه داره؟

خب، روان‌شناس‌ها و محقق‌ها چطوری می‌فهمن یه نفر چقدر انگیزه داره؟ نمی‌تونن که بیان توی مغز ما و ببینن اون شعله انگیزه چقدر روشنه! برای همین از یه چیزی به اسم "تعریف عملیاتی" استفاده می‌کنن.

تعریف عملیاتی یعنی اینکه به جای تعریف کردن خودِ مفهوم (که سخته و انتزاعیه)، میایم نحوه اندازه‌گیری اون مفهوم رو تعریف می‌کنیم. یعنی می‌گیم: "اگه کسی این رفتارها رو نشون بده، یعنی انگیزه داره."

چند تا راه رایج برای اندازه‌گیری یا تعریف عملیاتی انگیزه این‌هاست:

  1. مشاهده انتخاب (Choice): وقتی فرد چند تا گزینه داره، کدوم رو انتخاب می‌کنه؟ مثلاً اگه بین انجام یه کار سخت ولی مهم و یه کار راحت ولی بی‌اهمیت، اولی رو انتخاب کنه، نشون می‌ده انگیزه بیشتری برای کارهای مهم داره.
  2. سنجش تلاش/شدت (Effort/Intensity): فرد چقدر انرژی برای انجام کار می‌ذاره؟ چقدر سخت کار می‌کنه؟ مثلاً کسی که با تمرکز بالا و بدون وقفه روی پروژه‌اش کار می‌کنه، انگیزه بیشتری داره نسبت به کسی که مدام حواسش پرت می‌شه.
  3. اندازه‌گیری پایداری/مداومت (Persistence): فرد چقدر روی یه کار باقی می‌مونه، مخصوصاً وقتی با چالش یا مانع روبرو می‌شه؟ کسی که با وجود سختی‌ها دست از تلاش نمی‌کشه، انگیزه بالایی داره.
  4. گزارش شخصی (Self-Report): از خود فرد می‌پرسن که چقدر انگیزه داره، اهدافش چیه، چرا داره این کار رو انجام می‌ده، چه احساسی داره و... . این کار معمولاً با پرسشنامه‌های استاندارد انجام می‌شه.

پس وقتی تو مقاله‌های علمی می‌خونید که "انگیزه افراد در گروه الف بیشتر از گروه ب بود"، منظور اینه که طبق یکی از این روش‌های اندازه‌گیری (مثلاً مدت زمانی که روی یک کار وقت گذاشتن یا نمره‌ای که تو پرسشنامه گرفتن)، گروه الف عملکرد بهتری داشته. اینطوری می‌شه یه مفهوم ذهنی مثل انگیزه رو به‌صورت عینی و قابل اندازه‌گیری بررسی کرد.

 

فرق بین انگیزش و هیجان چیه؟ (Motivation vs. Emotion)

خیلی وقت‌ها این دو تا کلمه رو به‌جای هم به کار می‌بریم یا فکر می‌کنیم خیلی شبیه هم هستن. درسته که ارتباط نزدیکی با هم دارن، ولی یکی نیستن. بیا فرقشون رو بفهمیم:

  • انگیزش (Motivation): همون‌طور که گفتیم، دلیل و نیروی محرکه‌ی پشت رفتار ماست. به ما جهت می‌ده و ما رو به سمت یه هدف خاص سوق می‌ده. می‌پرسه: "چرا داری این کار رو می‌کنی؟"
  • هیجان (Emotion): احساسات و حالت‌های عاطفی ماست. مثل شادی، غم، خشم، ترس، تعجب، عشق و... . هیجانات بیشتر پاسخ‌های موقتی ما به اتفاقات اطراف یا افکارمون هستن. می‌پرسه: "چه حسی داری؟"

ارتباط بین انگیزه و هیجان چیه؟

انگیزش و هیجان مثل دو تا همکار نزدیکن که روی هم تأثیر می‌ذارن:

  1. هیجان می‌تونه به انگیزه سوخت برسونه:
    • هیجانات مثبت: وقتی خوشحالیم، پرانرژی هستیم، یا به کاری علاقه داریم، انگیزه‌مون برای انجام اون کار بیشتر می‌شه. حس خوب موفقیت‌های قبلی می‌تونه انگیزه‌ی ما رو برای تلاش‌های بعدی تقویت کنه.
    • هیجانات منفی: جالبه که گاهی هیجانات منفی هم می‌تونن انگیزه ایجاد کنن! مثلاً ترس از شکست می‌تونه باعث بشه بیشتر درس بخونیم. یا خشم از یه بی‌عدالتی می‌تونه ما رو به اقدام و تغییر وادار کنه. اضطراب هم گاهی (تا یه حدی) می‌تونه باعث افزایش تمرکز و تلاش بشه.

       

  2. انگیزش می‌تونه باعث ایجاد هیجان بشه:
    • وقتی به هدفی که براش انگیزه داشتیم می‌رسیم، چه حسی پیدا می‌کنیم؟ شادی، غرور، رضایت!
    • وقتی در راه رسیدن به هدف با مانع روبرو می‌شیم، ممکنه احساس ناامیدی، خشم یا اضطراب کنیم.
    • حتی فکر کردن به هدف و مسیری که در پیش داریم، می‌تونه هیجانات مختلفی رو در ما بیدار کنه.

       

پس تفاوت کلیدی بین انگیزه و هیجان اینه: انگیزش درباره‌ی حرکت به سمت هدفه (Why & Where)، ولی هیجان درباره‌ی احساس ما در طول این مسیره (How you feel). هیجان می‌تونه روی شدت و جهت این حرکت تأثیر بذاره، ولی خودش اون نیروی اصلی جهت‌دهنده نیست.

 

نگاهی عمیق به نظریه انگیزش و هیجان مارشال ریو

مارشال ریو (Marshall Reeve) یکی از روان‌شناس‌های برجسته و نویسنده‌ی کتاب‌های معروف در زمینه انگیزش و هیجانه. نظریه‌ها و نوشته‌های اون کمک می‌کنه تا ارتباط بین این دو مفهوم رو عمیق‌تر درک کنیم.

ریو انگیزش رو یه فرایند پویا می‌بینه که به رفتار ما انرژی و جهت می‌ده. اون معتقده که انگیزش از منابع مختلفی سرچشمه می‌گیره:

  1. نیازها (Needs): نیازهای ما مثل نیازهای زیستی (غذا، آب، خواب)، نیازهای روان‌شناختی (مثل خودمختاری، شایستگی، تعلق) و نیازهای اجتماعی (مثل قدرت، صمیمیت، پیشرفت). این نیازها یه حالت کمبود یا عدم تعادل در ما ایجاد می‌کنن که ما رو به حرکت وامی‌داره تا اون نیاز رو برطرف کنیم.

     

  2. شناخت‌ها (Cognitions): افکار، باورها، انتظارات، اهداف، و ارزش‌های ما. اینکه چطور فکر می‌کنیم، به چی باور داریم و چه هدفی برای خودمون تعیین می‌کنیم، جهت و شدت انگیزه‌ی ما رو مشخص می‌کنه. مثلاً اگه باور داشته باشیم که می‌تونیم تو یه کاری موفق بشیم (خودکارآمدی بالا)، انگیزه‌مون بیشتر می‌شه.

     

  3. هیجانات (Emotions): ریو هیجانات رو به‌عنوان یکی از انواع اصلی انگیزه‌ها می‌شناسه. هیجان‌ها مثل یه سیستم بازخورد عمل می‌کنن. به ما می‌گن که اوضاع چطوره، آیا داریم به سمت اهدافمون پیش می‌ریم یا نه، و آیا نیازهای ما برآورده شده یا نه.
    • مثلاً حس علاقه ما رو به سمت هدف و یادگیری سوق می‌ده.
    • حس شادی به ما می‌گه که نیازهایمان برآورده شده و باعث می‌شه اون رفتار رو تکرار کنیم.
    • حس ترس ما رو از خطر دور می‌کنه.
    • حس خشم ما رو برای مقابله با مانع آماده می‌کنه.

 

تفاوت کلیدی بین انگیزه و هیجان اینه: انگیزش درباره‌ی حرکت به سمت هدفه (Why & Where)، ولی هیجان درباره‌ی احساس ما در طول این مسیره (How you feel). هیجان می‌تونه روی شدت و جهت این حرکت تأثیر بذاره، ولی خودش اون نیروی اصلی جهت‌دهنده نیست.

 

نکته کلیدی انگیزه از نگاه ریو:

ریو تأکید می‌کنه که این سه منبع (نیاز، شناخت، هیجان) دائماً با هم در تعامل هستن و انگیزش ما نتیجه‌ی این تعامل پیچیده‌ست. هیجانات فقط احساسات خالی نیستن، بلکه اطلاعات مهمی درباره وضعیت ما و رابطه‌مون با محیط بهمون می‌دن و به‌عنوان سیگنال‌هایی عمل می‌کنن که رفتارمون رو هدایت می‌کنن. پس از دیدگاه ریو، هیجان یه بخش جدایی‌ناپذیر و فعال از سیستم انگیزشی ماست که بهمون کمک می‌کنه تا بفهمیم چی برامون مهمه و چطور باید برای رسیدن بهش تلاش کنیم.

 

تفاوت انگیزه و انگیزش چیه؟ (Motive vs. Motivation)

 

تفاوت انگیزه و انگیزش چیه؟ (Motive vs. Motivation)

شاید این دو تا کلمه خیلی شبیه به نظر برسن و حتی تو فارسی هم گاهی به‌جای هم استفاده بشن، اما تو روان‌شناسی یه فرق کوچولو دارن:

  • انگیزه (Motive): این کلمه به اون نیاز، خواست، یا دلیل خاص و مشخصی اشاره داره که پشت یه رفتاره. مثل یه جرقه اولیه. انگیزه اون «چیزی» هست که ما می‌خوایم یا بهش نیاز داریم.
    • مثال: گرسنگی (نیاز فیزیولوژیک)، تشنگی، نیاز به موفقیت، کنجکاوی، میل به قدرت، نیاز به دوست داشته شدن. این‌ها «انگیزه»‌های مختلفی هستن که می‌تونن ما رو به حرکت وادار کنن.
  • انگیزش (Motivation): این کلمه به فرایند کلی‌تر و پویاتری اشاره داره که در اون، یک یا چند «انگیزه» باعث فعال شدن، جهت‌دهی و حفظ رفتار می‌شن. مثل روشن شدن موتور و حرکت ماشین. انگیزش اون حالت برانگیخته شدن و «داشتن انرژی برای حرکت» هست که از اون انگیزه‌های اولیه نشأت می‌گیره.
    • مثال: وقتی شما «انگیزه» گرسنگی رو حس می‌کنید، «انگیزش» پیدا می‌کنید که از جاتون بلند شید، برید سراغ یخچال، غذا پیدا کنید و بخورید. کل این فرایندِ فعال شدن و حرکت به سمت هدف (غذا خوردن) می‌شه انگیزش.

یه تشبیه ساده:

فکر کن می‌خوای بری سفر شمال.

  • انگیزه (Motive): دیدن دریا، استراحت کردن، فرار از شلوغی شهر، دیدن خانواده. (این‌ها دلایل خاص شما هستن)
  • انگیزش (Motivation): اون حس و حال و انرژی‌ای که باعث می‌شه برنامه‌ریزی کنی، مرخصی بگیری، چمدون ببندی، ماشین رو آماده کنی و راه بیفتی. (این فرایند فعال شدن و حرکت به سمت هدفه)

تو زبان روزمره خیلی سخت نگیر!

واقعیت اینه که تو مکالمات عادی، ما معمولاً این دو تا رو به‌جای هم به کار می‌بریم و همه هم منظورمون رو می‌فهمن. مثلاً می‌گیم "هیچ انگیزه‌ای برای درس خوندن ندارم" که منظورمون همون "انگیزش" هست. اما خوبه که بدونیم تو دنیای روان‌شناسی، یه تفاوت ظریف بین این دو وجود داره: انگیزه (Motive) دلیل خاصه، انگیزش (Motivation) فرایند کلی حرکت.

 

تعریف انگیزه و انگیزش در روانشناسی 

حالا که فرقشون رو فهمیدیم، بیاید تعریف یه کم رسمی‌ترشون رو هم تو دنیای روان‌شناسی ببینیم، البته با همون لحن خودمونی:

  • انگیزه (Motive) در روانشناسی:

    روان‌شناس‌ها «انگیزه» رو یه حالت درونی (چه بیولوژیکی مثل گرسنگی، چه یادگرفته‌شده مثل نیاز به پیشرفت) می‌دونن که موجود زنده رو برانگیخته می‌کنه تا به سمت یه هدف خاص حرکت کنه. انگیزه‌ها مثل ریشه‌های رفتار ما هستن. اغلب اون‌ها رو به دو دسته تقسیم می‌کنن:

     

    1. انگیزه‌های اولیه یا زیستی: مثل گرسنگی، تشنگی، نیاز به خواب، نیاز جنسی (این‌ها برای بقا لازمن).
    2. انگیزه‌های ثانویه یا روان‌شناختی/اجتماعی: مثل نیاز به موفقیت، قدرت، صمیمیت، کنجکاوی، استقلال (این‌ها بیشتر یادگرفتنی و تحت تأثیر فرهنگ و تجربیات ما هستن).

       

  • انگیزش (Motivation) در روانشناسی:

    روان‌شناس‌ها «انگیزش» رو یه فرایند پیچیده می‌بینن که شامل نیروهای زیستی، هیجانی، اجتماعی و شناختی می‌شه که رفتار رو فعال، هدایت و حفظ می‌کنن. انگیزش سعی می‌کنه به سؤال اساسی "چرا" جواب بده: چرا یه نفر یه کاری رو شروع می‌کنه؟ چرا ادامه می‌ده؟ چرا متوقف می‌شه؟

    انگیزش فقط یه کلید خاموش و روشن نیست، بلکه یه فرایند دینامیکه که شدت و جهت داره و در طول زمان می‌تونه تغییر کنه. مطالعه انگیزش به روان‌شناس‌ها کمک می‌کنه تا بفهمن چی به آدم‌ها (و حتی حیوانات) انرژی می‌ده و اون‌ها رو به سمت اهداف خاصی هدایت می‌کنه.

     

خلاصه کلام اینکه: انگیزه = اون نیاز یا خواست اولیه، انگیزش = اون فرایند کلی که ما رو به حرکت درمیاره.

 

تفاوت انگیزه و علاقه چیه؟ (Motivation vs. Interest)

 

تفاوت انگیزه و علاقه چیه؟ (Motivation vs. Interest)

این دو تا هم خیلی به هم نزدیکن، اما یکی نیستن. بیا فرقشون رو روشن کنیم:

  • علاقه (Interest): علاقه یعنی احساس تمایل به دونستن یا یاد گرفتن درباره‌ی چیزی یا کسی. یه جور کشش یا جذابیتنسبت به یه موضوع، فعالیت یا شخص خاص. علاقه باعث می‌شه توجه ما به سمت چیزی جلب بشه و از درگیر شدن باهاش لذت ببریم.
    • مثال: ممکنه به نجوم علاقه داشته باشی، یعنی خوندن درباره ستاره‌ها و سیاره‌ها برات جذابه. ممکنه به آشپزی علاقه داشته باشی، یعنی دیدن برنامه‌های آشپزی یا امتحان کردن دستورهای جدید برات جالبه.

       

  • انگیزه/انگیزش (Motivation): انگیزه اون نیروی محرکه‌ای هست که باعث می‌شه بر اساس اون علاقه (یا عوامل دیگه) دست به عمل بزنی. علاقه می‌تونه منبع انگیزه درونی باشه، ولی خودِ انگیزه نیست.
    • مثال: علاقه به نجوم داری (Interest). حالا اگه این علاقه اونقدر قوی باشه که باعث بشه بری کتاب بخری، تلسکوپ تهیه کنی، یا تو کلاس‌های نجوم ثبت‌نام کنی، اون موقع می‌گیم برای یادگیری نجوم «انگیزه» داری (Motivation). ممکنه به آشپزی علاقه داشته باشی، ولی اگه هیچ‌وقت دست به کار نشی و چیزی نپزی، یعنی انگیزه‌ی کافی برای عمل کردن به اون علاقه رو نداری.

       

پس تفاوت کلیدی  علاقه و انگیزه چیه؟

علاقه بیشتر شبیه یه حس جاذبه و کشش نسبت به یه موضوعه ("اینو دوست دارم!"، "این برام جالبه!"). اما انگیزه اون نیروی درونی یا بیرونیه که تو رو به حرکت و اقدام وامی‌داره ("می‌خوام این کار رو انجام بدم!"، "باید این کار رو بکنم!").

علاقه می‌تونه یه جرقه‌ی عالی برای ایجاد انگیزه باشه، مخصوصاً انگیزه درونی. وقتی به کاری علاقه داریم، خیلی راحت‌تر براش انگیزه پیدا می‌کنیم. اما ممکنه به چیزهای زیادی علاقه داشته باشیم بدون اینکه انگیزه‌ای برای پیگیری جدی‌شون داشته باشیم.

 

تفاوت بین هدف و انگیزه چیه؟ (Goal vs. Motivation)

اینم یه تفاوت مهمه که خیلی وقت‌ها قاطی می‌شه.

  • هدف (Goal): هدف اون نتیجه‌ی مشخص، مطلوب و قابل اندازه‌گیری هست که ما داریم براش تلاش می‌کنیم. هدف مقصدماست. اون «چیزی» هست که می‌خوایم بهش برسیم.
    • مثال: کاهش ۱۰ کیلوگرم وزن، یادگیری زبان انگلیسی در سطح پیشرفته، خریدن خانه، گرفتن ترفیع شغلی، دویدن در مسابقه ماراتن، نوشتن یک کتاب.
  • انگیزه/انگیزش (Motivation): انگیزه اون نیروی محرکه و دلیلی هست که ما رو به سمت اون هدف هل می‌ده. انگیزه سوختما در مسیر رسیدن به مقصده. اون «چرایی» هست که باعث می‌شه برای رسیدن به هدف تلاش کنیم.
    • مثال:
      • هدف: دویدن در مسابقه ماراتن.
      • انگیزه: می‌تونه عشق به چالش، تمایل به تناسب اندام، جمع‌آوری پول برای خیریه، اثبات توانایی به خود یا دیگران، یا ترکیبی از این‌ها باشه.

پس تفاوت کلیدیشون کجاست؟

  • هدف = مقصد، چیستی (What & Where)
  • انگیزه = دلیل حرکت، چرایی و انرژی (Why & Energy)

شما نمی‌تونی بدون انگیزه به سمت هدفت حرکت کنی، و اگه هدفی نداشته باشی، انگیزه‌ات بی‌جهت و سرگردان می‌شه. این دو تا کاملاً به هم وابسته‌ان.

داشتن یه هدف روشن و مشخص می‌تونه خودش باعث ایجاد انگیزه بشه. وقتی دقیقاً می‌دونی چی می‌خوای، راحت‌تر می‌تونی دلایل و انرژی لازم برای رسیدن بهش رو پیدا کنی. از طرف دیگه، درک اینکه «چرا» داری برای یه هدفی تلاش می‌کنی (انگیزه‌ات چیه)، کمکت می‌کنه تا تو روزهای سخت و پرچالش، مسیرت رو گم نکنی و ادامه بدی.

 

چطور در خودمان انگیزه ایجاد کنیم؟

خب، رسیدیم به بخش جذاب ماجرا! چطوری می‌تونیم این موتور انگیزه رو روشن کنیم و نذاریم خاموش بشه؟ فرقی نمی‌کنه بخوایم تو خودمون انگیزه ایجاد کنیم یا تو بچه‌مون، کارمندمون یا دوستمون. این روش‌ها معمولاً جواب می‌دن:

  1. هدف‌های واضح و قابل دسترس تعیین کن (SMART Goals):
    • نگو "می‌خوام ورزش کنم"، بگو "می‌خوام این هفته سه روز، هر بار ۳۰ دقیقه پیاده‌روی کنم". هدف باید مشخص (Specific)، قابل اندازه‌گیری (Measurable)، دست‌یافتنی (Achievable)، مرتبط (Relevant) و زمان‌بندی‌شده (Time-bound) باشه. وقتی دقیقاً بدونی چی می‌خوای و چطور بهش برسی، انگیزه‌ات بیشتر می‌شه.

       

  2. کارهای بزرگ رو به قدم‌های کوچیک تقسیم کن:
    • یه هدف بزرگ مثل نوشتن کتاب یا یادگرفتن یه مهارت جدید می‌تونه ترسناک باشه و انگیزه‌تو از بین ببره. به جاش، اون رو به بخش‌های خیلی کوچیک‌تر تقسیم کن (مثلاً روزی یک صفحه نوشتن، روزی ۱۵ دقیقه تمرین). هر بار که یه قدم کوچیک رو تموم می‌کنی، حس موفقیت بهت دست می‌ده و برای قدم بعدی انگیزه می‌گیری.
  3. «چرا»ی خودت رو پیدا کن:
    • از خودت بپرس چرا واقعاً می‌خوای به این هدف برسی؟ چه معنا و ارزشی برات داره؟ وصل کردن هدف به ارزش‌های عمیق‌تر یا علایق درونی‌ات (انگیزه درونی)، قوی‌ترین سوخت رو بهت می‌ده. اون «چرا» رو بنویس و جایی بذار که همیشه ببینی‌اش.
  4. عادت‌های کوچیک بساز:
    • انگیزه مثل موج سینوسی بالا و پایین می‌ره، نمی‌شه همیشه روش حساب کرد. اما عادت یه رفتار تقریباً اتوماتیکه. سعی کن رفتارهای مثبت رو تبدیل به عادت کنی. از خیلی کوچیک شروع کن (مثلاً روزی فقط ۲ دقیقه مدیتیشن) و به‌تدریج زمانش رو زیاد کن. کتاب "عادت‌های اتمی" رو حتماً بخون!
  5. برای خودت جایزه تعیین کن (هوشمندانه!):
    • وقتی به یه هدف کوچیک یا بزرگ می‌رسی، به خودت پاداش بده. می‌تونه یه چیز ساده باشه مثل دیدن یه فیلم، خریدن یه کتاب، یا یه استراحت کوتاه. این کار به مغزت سیگنال می‌ده که تلاش کردن نتیجه‌ی خوبی داره (تقویت انگیزه بیرونی). فقط حواست باشه جایزه جای لذت اصلی کار رو نگیره.
  6. از قدرت دیگران استفاده کن:
    • با یه دوست، همکار یا عضو خانواده قرار بذار که پیشرفتتون رو با هم چک کنید (Accountability Partner). یا یه مربی (Coach) یا مشاور بگیر. عضو گروه‌هایی شو که اهداف مشابه تو دارن. حمایت اجتماعی و اینکه بدونی تنها نیستی، انگیزه‌ی فوق‌العاده‌ای می‌ده.
  7. موفقیت رو تجسم کن:
    • چشم‌هاتو ببند و خودت رو در حالی تصور کن که به هدفت رسیدی. چه حسی داری؟ چه چیزهایی تغییر کرده؟ این تجسم مثبت می‌تونه خیلی انگیزه بخش باشه و باورت رو به توانایی‌هات بیشتر کنه.
  8. محیط اطرافت رو مدیریت کن:
    • عواملی که حواست رو پرت می‌کنن یا انگیزه‌تو کم می‌کنن رو حذف کن (مثلاً نوتیفیکیشن‌های گوشی). محیطی رو فراهم کن که انجام کار مورد نظرت رو راحت‌تر کنه (مثلاً لباس ورزشی‌تو از شب قبل آماده بذار).
  9. فقط شروع کن! (قانون ۵ ثانیه):
    • خیلی وقت‌ها سخت‌ترین قسمت کار، شروع کردنشه. منتظر نمون تا حس و حالش بیاد. از ۱ تا ۵ بشمار و قبل از اینکه مغزت فرصت بهونه آوردن پیدا کنه، فقط اون کار رو شروع کن، حتی برای ۵ دقیقه. خیلی وقت‌ها همین شروع کردن باعث می‌شه انگیزه هم دنبالش بیاد (Action creates motivation).
  10. با خودت مهربون باش (Self-Compassion):
    • همه ما روزهای بد داریم. همه ما گاهی شکست می‌خوریم یا از برنامه عقب می‌افتیم. تو این مواقع به جای سرزنش کردن خودت، با خودت مهربون باش. بپذیر که این اتفاق‌ها طبیعیه، ازش درس بگیر و دوباره تلاش کن. کمال‌گرایی بیش از حد، دشمن انگیزه‌ست.

این‌ها فقط چند تا ایده بود. مهم اینه که روش‌های مختلف رو امتحان کنی و ببینی کدوم برای تو بهتر جواب می‌ده. ایجاد و حفظ انگیزه یه مهارته که با تمرین قوی‌تر می‌شه.

نمونه‌های انگیزه در زندگی و کسب و کار

 

 

نمونه‌های انگیزه در زندگی و کسب و کار 

انگیزه همه‌جا هست! بیا چند تا مثال واقعی ببینیم تا بهتر حسش کنیم:

مثال‌هایی از انگیزه در زندگی روزمره:

  • دانش‌آموزی که شب امتحان تا دیروقت بیدار می‌مونه:
    • انگیزه‌ها: گرفتن نمره خوب (بیرونی)، ترس از شکست (بیرونی)، یادگیری مطلب و حس رضایت از فهمیدن (درونی)، خوشحال کردن والدین (بیرونی).
  • ورزشکاری که هر روز صبح زود تمرین می‌کنه:
    • انگیزه‌ها: عشق به ورزش و حس خوب بعد از تمرین (درونی)، رسیدن به تناسب اندام (درونی/بیرونی)، بردن مدال و شهرت (بیرونی)، شکستن رکوردهای شخصی (درونی).
  • فردی که برای ترک سیگار تلاش می‌کنه:
    • انگیزه‌ها: بهبود سلامتی (درونی/بیرونی)، صرفه‌جویی در هزینه (بیرونی)، فشار خانواده یا دوستان (بیرونی)، داشتن کنترل بیشتر روی زندگی (درونی).
  • کسی که زبان جدیدی یاد می‌گیره:
    • انگیزه‌ها: لذت بردن از فرایند یادگیری (درونی)، نیاز شغلی (بیرونی)، امکان سفر و ارتباط با فرهنگ‌های دیگر (درونی/بیرونی)، چالش ذهنی (درونی).
  • والدینی که از فرزند بیمارشون مراقبت می‌کنن:
    • انگیزه‌ها: عشق و علاقه عمیق به فرزند (درونی)، حس مسئولیت‌پذیری (درونی)، انتظارات اجتماعی (بیرونی).

مثال‌هایی از انگیزه در محیط کار و کسب و کار:

  • کارمندی که اضافه‌کاری می‌کنه تا پروژه‌ای رو به موقع تحویل بده:
    • انگیزه‌ها: دریافت پاداش یا اضافه‌کاری (بیرونی)، ترس از توبیخ (بیرونی)، تعهد به تیم و سازمان (درونی/بیرونی)، حس رضایت از انجام کامل کار (درونی)، فرصت ترفیع شغلی (بیرونی).
  • کارآفرینی که با وجود شکست‌های متعدد، شرکت خودش رو راه میندازه:
    • انگیزه‌ها: اشتیاق برای حل یک مشکل خاص (درونی)، تمایل به استقلال و ساختن چیزی از صفر (درونی)، پتانسیل کسب ثروت و شهرت (بیرونی)، ایجاد تغییر مثبت در دنیا (درونی).
  • فروشنده‌ای که برای رسیدن به تارگت فروش تلاش می‌کنه:
    • انگیزه‌ها: دریافت پورسانت و جایزه (بیرونی)، رقابت با همکاران (بیرونی)، حس موفقیت و رضایت از بستن قرارداد (درونی)، حفظ شغل (بیرونی).
  • تیمی که با هم همکاری می‌کنن تا یه محصول جدید تولید کنن:
    • انگیزه‌ها: علاقه به کار تیمی و هدف مشترک (درونی)، موفقیت شرکت و پاداش‌های احتمالی (بیرونی)، فرصت یادگیری و رشد (درونی)، فشار زمانی پروژه (بیرونی).
  • رهبری که سعی می‌کنه به کارمندانش انگیزه بده:
    • انگیزه‌ها: افزایش بهره‌وری و سودآوری شرکت (بیرونی)، ایجاد محیط کاری مثبت و پویا (درونی/بیرونی)، کمک به رشد و توسعه کارمندان (درونی)، رسیدن به اهداف سازمانی (بیرونی).

همون‌طور که می‌بینی، تو هر موقعیتی معمولاً ترکیبی از انگیزه‌های درونی و بیرونی وجود داره. شناخت این انگیزه‌ها، هم در خودمون و هم در دیگران، کمک می‌کنه تا بتونیم رفتارها رو بهتر درک کنیم و راه‌های مؤثرتری برای ایجاد شور و اشتیاق پیدا کنیم.

 

حرف آخر: انگیزه، کلید گنج درون!

یادمون باشه که انگیزه یه مفهوم پیچیده و چندبعدیه. از نیازهای اولیه‌مون گرفته تا افکار و باورها و هیجاناتمون، همه‌چیز دست‌به‌دست هم می‌ده تا اون شعله‌ی حرکت رو در ما روشن کنه. فهمیدیم که انگیزه می‌تونه از درونمون بجوشه (درونی) یا تحت تأثیر عوامل بیرونی باشه (بیرونی) و هرکدوم جایگاه و کاربرد خودشون رو دارن.

 

فرق انگیزه با هیجان، علاقه و هدف رو شناختیم و دیدیم که چطور روان‌شناس‌ها سعی می‌کنن این مفهوم رو به‌صورت عملیاتی اندازه‌گیری کنن. با نگاه مارشال ریو به تعامل بین انگیزش و هیجان هم آشنا شدیم. و مهم‌تر از همه، کلی روش عملی یاد گرفتیم که چطور می‌تونیم این انگیزه رو در خودمون و دیگران بیدار کنیم و با مثال‌های واقعی دیدیم که انگیزه چطور تاروپود زندگی و کار ما رو شکل می‌ده.

 

 انگیزه یه عضله‌ست که هرچی بیشتر ازش کار بکشی و تمرینش بدی، قوی‌تر می‌شه. هیچ‌کس همیشه باانگیزه نیست، مهم اینه که بلد باشی چطور تو روزهای سخت دوباره روشنش کنی. خودت رو بشناس، «چرا»های خودت رو پیدا کن، اهداف واضح تعیین کن، قدم‌های کوچیک بردار و مهم‌تر از همه، با خودت مهربون باش. انگیزه مثل کلیدی می‌مونه که می‌تونه درِ گنج درونمون رو باز کنه؛ گنجی از توانایی‌ها، استعدادها و پتانسیل‌هایی که منتظرن تا شکوفا بشن. امیدوارم با استفاده از این کلید، بتونی قفل‌های زندگی‌ات رو باز کنی و به سمت رویاهات پرواز کنی! 

 

نقشه راه هدف گذاری به پیشنهاد دوره‌ ساز:

  1. راهنمای جامع هدف‌گذاری: از تعریف ساده تا فتح قله‌های موفقیت
  2. هدف‌گذاری در زندگی شخصی و محیط کار: نقشه‌ی گنج
  3. تفاوت چشم انداز، هدف و بیانیه ماموریت سازمان
  4. هنر ظریف برنامه ریزی 0 تا ۱۰۰ برنامه ریزی اصولی
  5. از رویا تا هدف گذاری با مدل روبیکان: نقشه راه رسیدن به اهداف
  6. انگیزه چیست؟ نگاهی عمیق به انگیزه و نظریه های مدرن
  7. نظریه خود تعیین‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!
  8. مدل هدف‌گذاری الیوت و دوئک: چگونه هدف گذاری می‌کنیم
  9. بی انگیزگی (سندروم بی انگیزگی) چیست؟
  10. هدف گذاری به روش اسمارت (SMART)
  11. خلاصه و چکیده کتاب طرز فکر
  12. نظریه‌های یادگیری: از رفتارگرایی تا آلبرت بندورا
  13. خلاصه کتاب هفت عادت مردمان موثر اثر استفان کاوی
  14. خلاصه کتاب آزمایش مارشمالو اثر والتر میشل
  15. خلاصه کتاب مهم ها را بسنجید اثر جان دوئر
  16. جان دوئر کیست؟

 از رویا تا هدف گذاری با مدل روبیکان: نقشه راه رسیدن به اهداف

مقاله قبلی :

از رویا تا هدف گذاری با مدل روبیکان: نقشه راه رسیدن به اهداف

نظریه خود تعیین‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!

: مقاله بعدی

نظریه خود تعیین‌گری دسی و رایان: سکان زندگی‌ات را به دست بگیر!


ساخت دوره آنلاین

دوره ساز

 زررین پال

تمام حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به دوره‌ساز می‌باشد