هدف گذاری به روش اسمارت (SMART)
هدف گذاری به روش اسمارت با مثال و چک لیست
سلام به همراهان دوره ساز امیدوارم از مطالب هدفگذاری کلی ایده و انرژی گرفته باشید. امروز میخواهیم به یکی از معروفترین و کاربردیترین روشهای هدفگذاری، یعنی هدفگذاری به روش اسمارت (SMART) نگاه کنیم.
تا حالا شده به این فکر کنید که چقدر رویاهاتون با شما فاصله دارن؟ یا اینکه چطور میشه مسیر رسیدن به اونها رو هموارتر و سریعتر طی کرد؟ همهمون آرزوهای کوچیک و بزرگی تو سر داریم؛ از یادگرفتن یه مهارت جدید و سفر به دور دنیا گرفته تا راهاندازی کسبوکار شخصیمون و ساختن یه زندگی ایدهآل. اما سوال اینجاست که چطور این رویاها رو به اهداف قابل دسترس تبدیل کنیم و از مسیر رسیدن بهشون لذت ببریم؟ جواب سادهتر از اونیه که فکرش رو میکنید: هدفگذاری هوشمندانه یا همون هدفگذاری به روش اسمارت (SMART).
خیلیها فکر میکنن هدفگذاری یه کار پیچیده و وقتگیره و ترجیح میدن "هرچه پیش آید خوش آید" زندگی کنن. اما بذارید چندتا دلیل محکم بیارم که چرا هدفگذاری، بهخصوص با رویکردهای اثباتشده، میتونه زندگیمون رو متحول کنه:
پس میبینید که هدفگذاری فقط یه کار فانتزی نیست، بلکه یه ضرورت برای رشد و موفقیته. حالا که به اهمیتش پی بردیم، بریم سراغ اصل مطلب و با معروفترین و کاربردیترین فریمورکهای هدفگذاری، از جمله روش اسمارت (SMART) که سنگ بنای خیلی از موفقیتهاست، آشنا بشیم.
دنیای هدفگذاری پر از روشها و مدلهای مختلفه. هرکدوم از این روشها ویژگیها و کاربردهای خاص خودشون رو دارن. مهم اینه که باهاشون آشنا بشیم و ببینیم کدوم یکی بیشتر به درد ما میخوره. بیاین با هم سفری به این دنیای جذاب داشته باشیم!
احتمالاً اسم این مدل به گوشتون خورده. این مدل یکی از قدیمیترین، معروفترین و در عین حال کاربردیترین روشها برای تعریف اهدافه. اسمارت (SMART) مخفف پنج کلمهست که هر کدوم یک جنبه مهم از یک هدف خوب رو توصیف میکنن:
چه منابع یا محدودیتهایی دارم؟
شاخصهای پیشرفت من چی هستن؟
آیا مهارتها و منابع لازم رو دارم؟ اگه نه، چطور میتونم به دستشون بیارم؟
آیا من فرد مناسبی برای رسیدن به این هدف هستم؟
مثال برای هدف SMART:
گاهی اوقات به مدل اسمارت (SMART) دو حرف دیگه هم اضافه میکنن و بهش میگن SMARTER:
E - Evaluated (ارزیابی شده): یعنی در طول مسیر و در پایان، هدف و نتایج رو ارزیابی کنید. آیا نیاز به اصلاح مسیر هست؟
این فریمورک توسط اندی گرو در اینتل پایهگذاری شد و بعداً توسط جان دوئر به گوگل معرفی شد و از اون به بعد، شرکتهای بزرگی مثل لینکدین، توییتر و اوبر هم ازش استفاده کردن. OKR به شما کمک میکنه اهداف بلندپروازانه تعیین کنید و نتایج قابل اندازهگیری برای رسیدن به اونها مشخص کنید. در حالی که اسمارت (SMART) برای تعریف دقیق اهداف عالیه، OKR به تنظیم اهداف بزرگ و نتایج کلیدی کمک میکنه.
یک OKR از دو بخش اصلی تشکیل شده:
مزایای OKR:
این اصطلاح توسط جیم کالینز و جری پوراس در کتاب معروف "ساختن برای ماندن" (Built to Last) معرفی شد. BHAG یک هدف بلندمدت (۱۰ تا ۳۰ ساله)، بسیار جاهطلبانه و الهامبخش برای کل سازمان یا حتی زندگی شخصی شماست. BHAG اونقدر بزرگه که شاید در ابتدا ترسناک به نظر برسه، اما همین بزرگی باعث ایجاد انگیزه و انرژی فوقالعادهای میشه. اهداف اسمارت (SMART) میتوانند پلههایی برای رسیدن به یک BHAG باشند.
ویژگیهای یک BHAG خوب:
مثالهایی از BHAG شرکتهای معروف:
WOOP یک روش علمی و مبتنی بر روانشناسیه که توسط گابریل اوتینگن، استاد روانشناسی، توسعه داده شده. این روش به شما کمک میکنه با استفاده از "تضاد ذهنی" (Mental Contrasting) انگیزهتون رو برای رسیدن به اهداف افزایش بدید و برای موانع احتمالی آماده بشید. این روش میتواند در کنار روش اسمارت (SMART) برای آمادگی ذهنی استفاده شود.
WOOP از چهار مرحله تشکیل شده:
مارک مورفی، نویسنده کتاب "اهداف HARD: راز پنهان برای رسیدن به اهداف واقعاً بزرگ"، این مدل رو معرفی کرده. او معتقده که اهداف اسمارت (SMART) بیش از حد منطقی و خشک هستن و احساسات رو در نظر نمیگیرن. در حالی که احساسات، موتور محرکه اصلی ما برای رسیدن به اهدافه.
HARD مخفف کلمات زیره:
روش اسمارت (SMART) بیشتر روی "چگونگی" تعریف هدف تمرکز داره، در حالی که HARD روی "چرایی" و ارتباط عاطفی با هدف تاکید میکنه. بهترین حالت اینه که از هر دو مدل در کنار هم استفاده کنید. یعنی هدفی که هم با اصول اسمارت (SMART) تعریف شده باشه و هم HARD باشه و از دلتون بیاد.
۶. فریمورک "دایره طلایی" (Golden Circle) - شروع با "چرا"
سایمون سینک در کتاب و سخنرانی معروفش "شروع با چرا" (Start With Why)، مدل دایره طلایی رو معرفی کرد. این مدل بیشتر برای کسبوکارها و رهبران الهامبخش کاربرد داره، اما میتونیم ازش برای هدفگذاری شخصی هم استفاده کنیم، حتی وقتی اهداف اسمارت (SMART) خود را تعریف میکنیم.
دایره طلایی سه لایه داره:
این فریمورک که در کتابی به همین نام توسط کریس مکچسنی، شان کاوی و جیم هیولینگ معرفی شده، بیشتر برای اجرای استراتژیها در سازمانها کاربرد داره اما اصولش برای هدفگذاری فردی هم مفیده، به خصوص در اجرای اهداف اسمارت (SMART). ۴DX بر این باوره که مشکل اصلی، نداشتن استراتژی نیست، بلکه اجرای ضعیف اون استراتژیه.
چهار اصل اجرا عبارتند از:
این سوال جواب یکسانی برای همه نداره. بهترین فریمورک برای شما به عوامل مختلفی بستگی داره:
پیشنهاد من اینه:
خیلی وقتها هم میتونید از ترکیب این روشها استفاده کنید. مثلاً یک BHAG برای بلندمدت تعریف کنید و بعد با استفاده از OKR و اهداف اسمارت (SMART)، پلههای رسیدن به اون رو مشخص کنید و با WOOP موانع ذهنی رو برطرف کنید.
برای رسیدن به موفقیتهای کوچیک به خودتون پاداش بدید: این کار انگیزه شما رو حفظ میکنه.
تسلیم شدن زودهنگام
حالا که کامل با همه فریم ورک های هدف گذاری آشنا شدیم و به خصوص روی روش اسمارت (SMART) تمرکز کردیم، خوبه به مزایا و معایبش هم بیشتر نگاه کنیم. مثل هر روشی در کنار نقاط قوت خودش، دارای محدودیتهایی نیز هستش. آشنایی با این موارد به استفاده بهینه کمک میکنه.
شفافیت و وضوح (Clarity and Direction): اهداف اسمارت (SMART) با مشخص کردن دقیق آنچه باید انجام شود، ابهام را از بین برده و مسیر روشنی را برای اقدام فراهم میکنند. این وضوح به تمرکز بیشتر و درک بهتر از هدف نهایی کمک میکند.
افزایش انگیزه و تعهد (Enhanced Motivation and Commitment): قابل اندازهگیری بودن اهداف در روش اسمارت و امکان مشاهده پیشرفتهای کوچک در طول مسیر، انگیزه را افزایش داده و تعهد به اهداف بلندمدت را تقویت میکند.
بهبود مدیریت زمان و منابع (Improved Time and Resource Management): محدودیت زمانی (Time-bound) در اهداف اسمارت، حس فوریت ایجاد کرده و به مدیریت بهتر زمان کمک میکند. همچنین، با مشخص بودن هدف، تخصیص منابع نیز بهینهتر صورت میگیرد.
تسهیل مدیریت عملکرد مؤثر (Facilitating Effective Performance Management): اهداف مرتبط (Relevant) با ارزشهای کلیدی و اهداف گستردهتر همسو هستند و معیارهای مناسبی برای ارزیابی عملکرد فراهم میکنند، که این از ویژگیهای بارز برنامهریزی به این شیوه است.
افزایش احتمال دستیابی به هدف و موفقیت (Optimized Goal Achievement and Success): ترکیب تمام عناصر این روش، مکانیزم قدرتمندی را ایجاد میکند که شانس دستیابی موفقیتآمیز به اهداف را به طور قابل توجهی افزایش میدهد.
عدم انعطافپذیری بالقوه (Potential for Limited Flexibility): تأکید این روش بر معیارهای مشخص و از پیش تعیینشده میتواند منجر به عدم انعطافپذیری در برابر تغییرات ناگهانی یا فرصتهای پیشبینینشده شود.
خطر سادهسازی بیش از حد (Risk of Over-Simplification): پروژههای پیچیده ممکن است نیازمند اهدافی با جزئیات بیشتر باشند که به راحتی قابل کمیسازی یا محدود شدن در چارچوبهای زمانی سفت و سخت نیستند.
نادیده گرفتن رضایت و توسعه شخصی (Neglect of Personal Satisfaction and Development): تمرکز صرف بر نتایج قابل اندازهگیری در اهداف اسمارت ممکن است جنبههای کیفیتر مانند رضایت شغلی یا فرصتهای یادگیری و رشد فردی را نادیده بگیرد.
فشار و استرس ذاتی (Inherent Pressure and Stress): ضربالاجلهای مشخص و نیاز به دستیابی به اهداف دقیق در روش اسمارت (SMART)، میتواند باعث ایجاد فشار و استرس شود، بهخصوص اگر اهداف بهدرستی تنظیم نشده باشند یا منابع کافی در دسترس نباشد.
عدم همسویی با اهداف سازمانی گستردهتر (Misalignments with Broader Organizational Goals): اگر اهداف اسمارت به صورت مجزا و بدون در نظر گرفتن تصویر بزرگتر تعریف شوند، ممکن است با استراتژی کلی سازمان همسو نباشند.
دلسردی در صورت عدم دستیابی: اگر اهداف به درستی تعریف نشده و قابل دستیابی نباشند، عدم موفقیت میتواند منجر به دلسردی و کاهش انگیزه شود.
احتمال نادیده گرفتن سایر وظایف: تمرکز بیش از حد بر یک هدف خاص ممکن است باعث شود سایر وظایف مهم نادیده گرفته شوند.
اگرچه روش این شیوه اصولاً برای هدفگذاری طراحی شده است، اما معیارهای آن میتوانند به طور غیرمستقیم به فرآیند تصمیمگیری نیز کمک کنند. تصمیمگیری مؤثر اغلب با داشتن اهداف روشن و مشخص – که اسمارت (SMART) به خوبی آنها را تعریف میکند – تسهیل میشود.
به این صورت که:
مشخص (Specific): قبل از اتخاذ یک تصمیم، باید هدف یا نتیجه مطلوب از آن تصمیم کاملاً مشخص باشد. از خود بپرسید: "با این تصمیم دقیقاً به چه چیزی میخواهم برسم؟"
قابل اندازهگیری (Measurable): چگونه موفقیت تصمیم خود را اندازهگیری خواهید کرد؟ معیارهای اندازهگیری به شما کمک میکنند تا بفهمید آیا تصمیم شما به نتایج مطلوب منجر شده است یا خیر.
قابل دستیابی (Achievable): آیا تصمیمی که میگیرید با توجه به منابع، محدودیتها و اطلاعات موجود، واقعبینانه و قابل اجرا است؟
مرتبط (Relevant): آیا این تصمیم با اهداف کلیتر، ارزشها و اولویتهای شما همسو است؟ آیا به حل مشکل اصلی کمک میکند؟
زمانبندی شده (Time-bound): چه زمانی نتایج این تصمیم باید مشخص شوند؟ داشتن یک چارچوب زمانی به ارزیابی بهموقع تصمیم و انجام اصلاحات لازم کمک میکند.
وقتی با یک دوراهی یا چند گزینه برای تصمیمگیری مواجه هستید، میتوانید هر گزینه را با توجه به اینکه چقدر شما را به یک هدف (که از قبل تعریف کردهاید یا در لحظه برای آن موقعیت تعریف میکنید) نزدیک میکند، ارزیابی کنید. گزینهای که بیشترین همسویی را با یک هدف مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و زمانبندی شده دارد، احتمالاً انتخاب بهتری خواهد بود.
برای مثال، در تصمیمگیری برای سرمایهگذاری در یک کمپین بازاریابی جدید:
ارزیابی گزینههای تصمیمگیری با رویکرد اسمارت: کدام پلتفرم تبلیغاتی (مثلاً گوگل ادز یا تبلیغات اینستاگرام) با بودجه موجود (Achievable)، به طور مؤثرتری میتواند به این افزایش ۲۰ درصدی سرنخ (Measurable & Specific) در سه ماه (Time-bound) کمک کند و با استراتژی کلی بازاریابی ما (Relevant) همسو است؟ بنابراین، با اینکه روش اسمارت مستقیماً یک متدولوژی تصمیمگیری نیست، اما با شفاف کردن اهداف، به انتخاب گزینههایی که به بهترین نحو به آن استراتژی خدمت میکنند، کمک شایانی مینماید.
برای اطمینان از اینکه اهداف شما واقعاً با روش این رویکرد همخوانی دارند، میتوانید از چکلیست زیر استفاده کنید:
[ ] هدف نهایی خود را بر اساس پاسخهای بالا بازنویسی کنید تا مطمئن شوید تمام معیارها را پوشش میدهد.
اصول اسمارت (SMART) میتوانند ابزارهای بسیار مفیدی برای بهبود مدیریت زمان و تقسیم کار باشند:
مشخص (Specific): به جای اینکه بگویید "باید روی پروژه کار کنم"، دقیقاً مشخص کنید کدام بخش از پروژه را و با چه هدفی انجام خواهید داد.
مثلا: "امروز از ساعت ۱۰ تا ۱۲ روی نوشتن پیشنویس فصل اول گزارش پروژه با هدف تکمیل حداقل ۵ صفحه کار خواهم کرد." این یک وظیفه اسمارت است.
قابل اندازهگیری (Measurable): پیشرفت خود را در مدیریت زمان اندازهگیری کنید. مثلاً: "این هفته باید ۱۵ ساعت را صرفاً روی وظایف مربوط به پروژه X کنم و در پایان هفته بررسی کنم که آیا این زمان محقق شده است."
قابل دستیابی (Achievable): در برنامهریزی زمانی خود واقعبین باشید. حجم کاری بیش از حد در یک بازه زمانی کوتاه، منجر به استرس و عدم موفقیت میشود. وظایف را به بخشهای کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنید.
مرتبط (Relevant): زمان خود را به وظایفی اختصاص دهید که مستقیماً شما را به اهداف مهمتر و اولویتدارتان نزدیک میکنند. از تکنیکهایی مانند ماتریس آیزنهاور (مهم/فوری) برای اولویتبندی استفاده کنید.
زمانبندی شده (Time-bound): برای هر کار یا گروهی از کارها، مهلت مشخصی تعیین کنید. تکنیکهایی مانند "مسدود کردن زمان" (Time Blocking) که در آن بازههای زمانی مشخصی را در تقویم خود به وظایف خاص اختصاص میدهید، برای اجرای برنامهریزی بسیار مؤثر است.
هنگام واگذاری وظایف به دیگران،این روش به شفافیت و موفقیتآمیز بودن فرآیند کمک میکند:
مشخص (Specific): وظیفهای که واگذار میکنید باید کاملاً واضح و مشخص باشد. فرد دریافتکننده باید دقیقاً بداند چه کاری از او انتظار میرود و نتیجه مطلوب چیست. تمام جزئیات، استانداردها و انتظارات را بیان کنید.
قابل اندازهگیری (Measurable): معیارهای موفقیت و نحوه ارزیابی عملکرد را برای فرد مشخص کنید. او باید بداند چه زمانی کار به درستی و مطابق با استانداردهای اسمارت انجام شده تلقی میشود.
قابل دستیابی (Achievable): اطمینان حاصل کنید فردی که وظیفه را به او محول میکنید، مهارتها، دانش، منابع و اختیارات لازم برای انجام آن را دارد.
مرتبط (Relevant): توضیح دهید که این وظیفه چرا مهم است و چگونه در راستای اهداف بزرگتر تیم یا سازمان قرار میگیرد. این کار به افزایش انگیزه فرد کمک میکند.
زمانبندی شده (Time-bound): یک مهلت زمانی مشخص و واقعبینانه برای تکمیل وظیفه تعیین کنید. نقاط بررسی (check-in points) را نیز در نظر بگیرید تا از پیشرفت کار مطلع شوید.
با بهکارگیری این اصول، هم مدیریت زمان شخصی شما بهبود مییابد و هم فرآیند تقسیم کار در تیمها مؤثرتر و با سوءتفاهم کمتری انجام میشود.
ابزارهای متنوعی برای پیادهسازی و پیگیری اهداف اسمارت (SMART) وجود دارند که انتخاب بهترین آنها به نیازها و ترجیحات فردی یا تیمی شما بستگی دارد. در ادامه به چند دسته از این ابزارها که به شما در اجرای برنامهریزی به روش اسمارت کمک میکنند، اشاره میشود:
Asana: امکان ایجاد وظایف، تعیین مسئول، مهلت زمانی، پیوست فایل و پیگیری پیشرفت. میتوانید اهداف بزرگتر را به وظایف هوشمند تقسیم کنید.
ClickUp: ابزاری بسیار انعطافپذیر با قابلیتهای متنوع برای تعریف اهداف (Goals)، وظایف، زیروظایف، و پیگیری آنها با معیارهای مختلف. امکان تعریف اهداف با تارگتهای عددی، پولی یا صرفاً انجام شدن کار.
Monday.com: یک پلتفرم کاری با قابلیت سفارشیسازی بالا که به شما اجازه میدهد جریانهای کاری و داشبوردهای پیگیری اهداف را ایجاد کنید.
Todoist: یک لیست وظایف ساده اما قدرتمند که برای مدیریت کارهای روزانه و شکستن اهداف بزرگ به وظایف کوچکتر اسمارت بسیار مناسب است. امکان تعیین مهلت و اولویت.
Trello / Jira (بیشتر برای تیمهای توسعه نرمافزار): ابزارهای مبتنی بر Kanban یا Scrum که به تجسم وظایف، پیگیری پیشرفت و مدیریت مهلتها در راستای اهداف کمک میکنند.
بسیاری از این ابزارها مانند Leapsome، Profit.co، Weekdone، Lattice مستقیماً از متدولوژیهای هدفگذاری مانند OKR پشتیبانی میکنند که میتوانند با اصول هدف گذاری شما نیز همسو شوند. این ابزارها اغلب امکاناتی برای همسوسازی اهداف فردی با اهداف تیمی و سازمانی، و پیگیری پیشرفت به صورت شفاف ارائه میدهند.
Notion: یک فضای کاری همهکاره که میتوانید صفحات و پایگاههای داده سفارشی برای تعریف، برنامهریزی و پیگیری برنامه خود ایجاد کنید.
Google Calendar, Outlook Calendar: برای زمانبندی وظایف (Time-bound) که بخش مهمی از روش اسمارت است و مسدود کردن زمان (Time Blocking) جهت کار روی اهداف بسیار کاربردی هستند.
دفترچه یادداشت و قلم: برای بسیاری از افراد، نوشتن اهداف به صورت فیزیکی همچنان مؤثرترین روش است.
وایتبرد یا تخته برنامهریزی: برای تجسم اهداف و پیگیری پیشرفت، بهخصوص در محیطهای تیمی که روی اهداف مشترک کار میکنند.
سادگی استفاده: ابزاری را انتخاب کنید که کار با آن برای شما یا تیمتان راحت باشد.
ویژگیهای مورد نیاز: آیا به قابلیتهای همکاری، گزارشدهی پیشرفته، یا یکپارچهسازی با سایر ابزارها برای مدیریت اهداف خود نیاز دارید؟
هزینه: بسیاری از این ابزارها نسخههای رایگان با امکانات محدود و یا طرحهای پولی متنوعی دارند.
در نهایت، "بهترین" ابزار برای برنامهریزی، ابزاری است که شما به طور مداوم از آن استفاده کنید و به شما در دستیابی به اهدافتان کمک کند. گاهی یک دفترچه ساده و تعهد به نوشتن و پیگیری اهداف، از پیچیدهترین نرمافزارها نیز مؤثرتر است.
دوستان خوبم، هدفگذاری یک مهارت و یک هنره که با تمرین و تکرار بهتر میشه. هیچ روش جادویی وجود نداره، اما ابزارهایی که امروز با هم بررسی کردیم، به خصوص روش قدرتمند اسمارت (SMART)، میتونن این سفر رو براتون لذتبخشتر و ثمربخشتر کنن.
مهم نیست در چه مرحلهای از زندگی هستید یا چه رویاهایی در سر دارید. همین امروز اولین قدم رو بردارید. یکی از این فریمورکها، شاید این چارچوب که بسیار کاربردی هم است، را انتخاب کنید، یه هدف کوچیک اما هوشمند برای خودتون تعریف کنید و شروع کنید. از مسیر لذت ببرید و به قدرت بینظیری که در درونتون برای خلق آیندهای که میخواید وجود داره، ایمان داشته باشید. یادتون باشه، هر سفر هزار کیلومتری با یک قدم شروع میشه. قدم اول شما چیه؟
مقاله قبلی :
بی انگیزگی (سندروم بی انگیزگی) چیست؟
: مقاله بعدی
خلاصه و چکیده کتاب طرز فکر