مهارت حل مسئله چیست؟ راهنمای قدم به قدم + ۷ گام کاربردی
از صفر تا صد مسئله یابی تا حل مسئله همراه با معرفی منابع کاربردی
مهارت حل مسئله چیست؟
همه جا در مورد مهارت حل مسئله صحبت میشه ولی واقعا این مهارت حل مئله چیه؟ و چه کاربردی داره؟ تا حالا شده وسط یه مشکل گیر کنید و ندونید از کجا شروع کنید؟ یا حس کنید توی یه چرخه بیپایان از چالشها افتادید؟ خبر خوب اینه که یه مهارت فوقالعاده وجود داره که مثل آچار فرانسه عمل میکنه و توی هر موقعیتی به دردتون میخوره: مهارت حل مسئله.
توی این مقاله میخوایم از دوره ساز با هم سفری داشته باشیم به دنیای جذاب حل مسئله از تعریفهای خشک و خالی فاصله میگیریم و سعی میکنیم کاربردی بفهمیم این مهارت یعنی چی، چرا اینقدر مهمه
مهارت حل مسئله دقیقاً یعنی چی؟
اگر بخوایم خیلی ساده بگیم مهارت حل مسئله یعنی توانایی شناسایی مشکلات، تجزیه و تحلیلشون، پیدا کردن راهحلهای مختلف و در نهایت انتخاب و اجرای بهترین راهحل. فکر کنید یه کارآگاه هستید که با یه معما روبرو شده. اول باید بفهمید معما چیه (شناسایی مشکل)، بعد سرنخها رو جمع کنید و بررسی کنید (تجزیه و تحلیل)، چند تا تئوری مختلف مطرح کنید (پیدا کردن راهحل)، ببینید کدوم تئوری منطقیتره (انتخاب بهترین راهحل) و در نهایت، مجرم رو دستگیر کنید (اجرای راهحل).
نگاهی دیگر به حل مسئله از زوایای دیگر:
فرایندی شناختی: حل مسئله یه کار ذهنیه که شامل فکر کردن، استدلال، خلاقیت و تصمیمگیری میشه.
غلبه بر موانع: یعنی پیدا کردن راهی برای دور زدن یا از بین بردن چیزی که جلوی رسیدن به هدفتون رو گرفته.
حرکت از وضعیت فعلی به وضعیت مطلوب: شما یه جایی هستید (وضعیت فعلی پر از مشکل) و میخواید به جای بهتری برسید (وضعیت مطلوب بدون مشکل). حل مسئله اون مسیریه که شما رو به مقصد میرسونه.
تاریخچه حل مسئله:
انصافاً بشر از همون اول که روی دو پا راه رفت، در حال حل مسئله بوده! از پیدا کردن غذا و ساختن سرپناه گرفته تا اختراع چرخ و آتیش. اما اگه بخوایم علمیتر نگاه کنیم، مطالعه سیستماتیک حل مسئله توی قرن بیستم پا گرفت. روانشناسهای گشتالتی (که روی درک الگوها و بینش ناگهانی کار میکردن) و بعدها دانشمندهای علوم شناختی مثل "هربرت سایمون" و "آلن نیوول" (که روی مدلهای پردازش اطلاعات کار کردن) پایههای این حوزه رو بنا گذاشتن. ریاضیدانی مثل "جورج پولیا" هم با کتاب معروفش "چگونه آن را حل کنیم" (How to Solve It)، چارچوبهای معروفی برای حل مسائل ریاضی (و البته غیرریاضی) ارائه داد. خلاصه که قدمت این مهارت به اندازه قدمت بشریته، ولی مطالعه علمیش نسبتاً جدیده و البته مهمه.
ارزش حل مسئله در چیست؟
فکر نمیکنم نیازی به توضیح زیادی باشه که چرا توانایی حل مشکلات مهمه، ولی بیایید چند تا دلیل کلیدی رو مرور کنیم:
موفقیت شغلی: توی هر شغلی که باشید، از کارمندی ساده تا مدیریت ارشد، با چالشهای ریز و درشت روبرو میشید. کسایی که میتونن خوب مسئله حل کنن، معمولاً کارآمدتر، خلاقتر و ارزشمندتر هستن و سریعتر پیشرفت میکنن.
زندگی شخصی بهتر: از مشکلات مالی و روابط عاطفی گرفته تا برنامهریزی برای تعطیلات، زندگی پر از مسئله است! داشتن این مهارت بهتون کمک میکنه با آرامش بیشتری با این چالشها روبرو بشید و تصمیمهای بهتری بگیرید.
تصمیمگیری بهتر: حل مسئله و تصمیمگیری دو روی یک سکهان. وقتی دارید یه مسئله رو حل میکنید، دائماً در حال تصمیمگیری هستید (کدوم اطلاعات مهمه؟ کدوم راهحل بهتره؟). تقویت یکی، اون یکی رو هم قویتر میکنه. (در ادامه بیشتر توضیح میدیم)
افزایش اعتماد به نفس: وقتی میبینید که میتونید از پس مشکلات بربیایید، حس توانمندی و اعتماد به نفستون به شدت بالا میره.
نوآوری و پیشرفت: تمام اختراعات و پیشرفتهای بشری حاصل حل یک مسئله بوده. از درمان بیماریها تا ساخت گوشیهای هوشمند، همه چیز با یه "چالش" شروع شده.
مسئله یابی چیست؟
خیلی وقتها بزرگترین مشکل اینه که اصلاً نمیدونیم مشکل اصلی چیه! "مسئله یابی" یعنی توانایی شناسایی و تعریف دقیق مشکلات. گاهی اوقات چیزی که ما به عنوان مشکل میبینیم، فقط یه علامت از یه مشکل ریشهایتر و بزرگتره.
مثلاً فرض کنید فروش شرکت شما کم شده (علامت). شاید فکر کنید مشکل از تیم فروشه (تشخیص اولیه). اما با "مسئله یابی" دقیقتر متوجه میشید که مشکل اصلی کیفیت پایین محصول، قیمت بالا، یا استراتژی بازاریابی غلطه (مشکل ریشهای). پس قبل از اینکه آستینها رو برای حل مسئله بالا بزنید، مطمئن بشید که دارید روی مشکل درستی کار میکنید! مسئله یابی خودش یه مهارت کلیدیه.
آموزش پیاده سازی قدم به قدم حل مسئله در عمل
مدلها و روشهای مختلفی برای حل مسئله وجود داره، ولی اکثرشون یه چارچوب کلی شبیه به هم دارن. اینجا یکی از رایجترین و کاربردیترین مدلها رو با هم مرور کنیم:
قدم اول: تعریف دقیق و شفاف مشکل (Define the Problem)
چی شده؟ دقیقاً چه اتفاقی افتاده یا چه چیزی اونطور که باید پیش نمیره؟
کجا و کی؟ مشکل کجا و چه زمانی رخ میده؟
چرا مهمه؟ این مشکل چه تأثیری داره؟ چرا باید حل بشه؟
چه کسانی درگیرن؟ چه افراد یا گروههایی تحت تأثیر این مشکل هستن؟
هدف چیه؟ وضعیت مطلوب یا راهحل ایدهآل چی میتونه باشه؟
نکته: سعی کنید مشکل رو تا حد امکان واضح، مشخص و قابل اندازهگیری تعریف کنید. از کلیگویی پرهیز کنید. مثلاً به جای "فروش کمه"، بگید "فروش محصول X در سه ماه گذشته 20 درصد نسبت به دوره مشابه سال قبل کاهش داشته."
قدم دوم: تجزیه و تحلیل مشکل (Analyze the Problem)
جمعآوری اطلاعات: تمام دادهها و اطلاعات مرتبط با مشکل رو جمع کنید. با افراد درگیر صحبت کنید، آمارها رو بررسی کنید، مشاهدات میدانی انجام بدید.
شناسایی علل ریشهای: فقط به علائم سطحی توجه نکنید. سعی کنید بفهمید چرا این مشکل به وجود اومده. تکنیکهایی مثل "5 چرا" (در ادامه توضیح میدیم) اینجا خیلی کمک میکنه.
دستهبندی اطلاعات: اطلاعات جمعآوری شده رو مرتب کنید تا الگوها و روابط بین عوامل مختلف رو بهتر ببینید.
قدم سوم: طوفان فکری برای راهحلهای ممکن (Generate Potential Solutions)
خلاقیت به خرج بدید: در این مرحله، کمیت بر کیفیت اولویت داره. هر راهحلی که به ذهنتون میرسه، حتی اگه احمقانه یا غیرعملی به نظر بیاد، یادداشت کنید. قضاوت رو بذارید برای بعد.
از تکنیکها استفاده کنید: تکنیکهایی مثل طوفان فکری (Brainstorming)، نقشه ذهنی (Mind Mapping) و اسکمپر (SCAMPER) میتونن خیلی مفید باشن. (در بخش تکنیکها بیشتر توضیح میدیم)
به تنهایی یا گروهی: میتونید به تنهایی فکر کنید یا از همکاران و دوستانتون کمک بگیرید. نظرات متفاوت میتونه به راهحلهای خلاقانهتری منجر بشه.
قدم چهارم: ارزیابی راهحلها (Evaluate Solutions)
معیار تعیین کنید: بر اساس چه معیارهایی میخواید راهحلها رو بسنجید؟ (مثلاً: هزینه، زمان اجرا، اثربخشی، عملی بودن، ریسکها، منابع مورد نیاز، پیامدهای جانبی)
مزایا و معایب: برای هر راهحل، نقاط قوت و ضعفش رو لیست کنید.
غربالگری: راهحلهایی که مشخصاً غیرعملی یا نامناسب هستن رو حذف کنید.
مقایسه: راهحلهای باقیمونده رو با هم مقایسه کنید و ببینید کدومها بیشترین امتیاز رو بر اساس معیارهاتون میگیرن.
قدم پنجم: انتخاب بهترین راهحل (Select the Best Solution)
تصمیمگیری: با توجه به ارزیابی مرحله قبل، بهترین و منطقیترین راهحل (یا ترکیبی از چند راهحل) رو انتخاب کنید.
در نظر گرفتن محدودیتها: مطمئن بشید که راهحل انتخابی با منابع، زمان و محدودیتهای موجود شما سازگاره.
کسب توافق (در صورت نیاز): اگه تصمیمگیری گروهی هست، مطمئن بشید که همه اعضا با راهحل انتخابی موافق هستن یا حداقل اون رو پذیرفتن.
قدم ششم: برنامهریزی و اجرای راهحل (Implement the Solution)
تهیه برنامه عملیاتی: دقیقاً مشخص کنید چه کارهایی، توسط چه کسانی، تا چه زمانی و با چه منابعی باید انجام بشه. مراحل رو به قدمهای کوچکتر و قابل مدیریت تقسیم کنید.
شروع اجرا: برنامه رو عملی کنید.
نظارت بر پیشرفت: روند اجرا رو زیر نظر داشته باشید و ببینید آیا طبق برنامه پیش میره یا نه.
قدم هفتم: ارزیابی نتایج (Evaluate the Outcome)
آیا مشکل حل شد؟ بررسی کنید که آیا راهحل اجرا شده واقعاً مشکل رو حل کرده یا نه. آیا به هدفی که در قدم اول تعریف کردید، رسیدید؟
اندازهگیری موفقیت: نتایج رو با معیارهایی که قبلاً تعیین کردید، بسنجید.
یادگیری از فرآیند: چه چیزهایی خوب پیش رفت؟ چه اشتباهاتی رخ داد؟ از این تجربه چه درسهایی میتونید برای مشکلات بعدی بگیرید؟
اصلاح (در صورت نیاز): اگه مشکل حل نشده یا نتایج رضایتبخش نیست، ممکنه لازم باشه به مراحل قبلی برگردید و راهحل دیگهای رو امتحان کنید یا راهحل فعلی رو اصلاح کنید.
چطور مهارت حل مسئله رو در خودمون تقویت کنیم؟
مثل هر مهارت دیگهای، حل مسئله هم با تمرین و آگاهی بهتر میشه. این چند تا راهکار میتونه کمکتون کنه:
ذهنیت رشد داشته باشید: باور کنید که توانایی حل مسئله ذاتی نیست و میتونید اون رو یاد بگیرید و بهتر کنید. مشکلات رو به چشم فرصتی برای یادگیری ببینید، نه تهدید.
کنجکاو باشید: زیاد سوال بپرسید. سعی کنید همیشه دنبال چرایی مسائل باشید. دنیا رو با دید پرسشگرانه نگاه کنید.
بازیهای فکری و پازل: سودوکو، جدول کلمات متقاطع، بازیهای استراتژیک کامپیوتری، اتاق فرار و پازلهای منطقی، تمرینهای عالی برای مغز شما هستن.
مسائل دنیای واقعی رو تحلیل کنید: سعی کنید مشکلات اطرافتون (توی محل کار، جامعه، اخبار) رو با چارچوب حل مسئله تحلیل کنید، حتی اگه قرار نیست خودتون حلش کنید.
از اشتباهات نترسید و ازشون یاد بگیرید: هر شکست یه فرصت یادگیریه. ببینید کجای کار اشتباه کردید و دفعه بعد چطور میتونید بهتر عمل کنید.
مهارتهای مرتبط رو تقویت کنید:
تفکر انتقادی: توانایی تحلیل اطلاعات، ارزیابی استدلالها و شناسایی پیشفرضها.
خلاقیت: توانایی دیدن مسائل از زوایای جدید و پیدا کردن راهحلهای نوآورانه.
مهارتهای ارتباطی: توانایی خوب گوش دادن، بیان واضح ایدهها و همکاری با دیگران.
هوش هیجانی: درک و مدیریت احساسات خود و دیگران، چون احساسات نقش مهمی در نحوه مواجهه ما با مشکلات دارن.
مطالعه کنید: کتابها و مقالاتی که در ادامه معرفی میکنیم، منابع خوبی برای یادگیری عمیقتر هستن.
از دیگران یاد بگیرید: ببینید افراد موفق چطور با مشکلات برخورد میکنن. ازشون سوال بپرسید یا الگوبرداری کنید.
مشکلات رو به بخشهای کوچکتر تقسیم کنید: اگه یه مشکل خیلی بزرگ به نظر میرسه، اون رو به چند تا مشکل کوچکتر و قابل مدیریتتر تقسیم کنید و یکی یکی حلشون کنید.
استراحت کنید و به مغزتون فرصت بدید: گاهی بهترین راهحلها وقتی به ذهنتون میرسن که دارید استراحت میکنید یا کار دیگهای انجام میدید. به ناخودآگاهتون فرصت پردازش بدید.
چند تا تکنیک خفن و کاربردی برای حل مشکلات و مسائل
طوفان فکری (Brainstorming): همونطور که گفتیم، توی این تکنیک هدف فقط تولید ایده است، بدون هیچ قضاوتی. همه ایدهها رو یادداشت کنید و بعداً سراغ ارزیابیشون برید.
نقشه ذهنی (Mind Mapping): یه روش بصری عالی برای سازماندهی افکار و دیدن ارتباط بین ایدههای مختلف. مشکل اصلی رو وسط مینویسید و بعد شاخههای مختلف برای علل، راهحلها، و جنبههای دیگه ازش منشعب میکنید.
پنج چرا (5 Whys): برای پیدا کردن علت ریشهای یه مشکل، پشت سر هم بپرسید "چرا؟". معمولاً بعد از ۵ بار پرسیدن (گاهی کمتر یا بیشتر)، به ریشه اصلی مشکل میرسید.
مثال: ماشینم روشن نمیشه. چرا؟ باتری خالیه. چرا؟ دینام کار نکرده. چرا؟ تسمه دینام پاره شده. چرا؟ عمر تسمه تموم شده بوده و چک نشده. چرا؟ سرویس دورهای ماشین انجام نشده (علت ریشهای).
تحلیل SWOT: بررسی نقاط قوت (Strengths)، ضعف (Weaknesses)، فرصتها (Opportunities) و تهدیدهای (Threats) مرتبط با یک موقعیت یا راهحل. بیشتر برای مسائل استراتژیک کاربرد داره.
نمودار استخوان ماهی (Fishbone Diagram / Ishikawa): یه ابزار بصری دیگه برای شناسایی علل مختلف یه مشکل. مشکل اصلی مثل سر ماهی در سمت راسته و علل مختلف مثل استخوانهای ماهی به ستون فقرات (که به سمت سر ماهی میره) وصل میشن. علل معمولاً در دستهبندیهایی مثل نیروی انسانی، روشها، ماشینآلات، مواد اولیه، محیط و اندازهگیری قرار میگیرن.
شش کلاه تفکر (Six Thinking Hats) - ادوارد دوبونو: این تکنیک کمک میکنه یه مسئله رو از شش زاویه دید مختلف بررسی کنید:
کلاه سفید: تمرکز بر اطلاعات و دادههای موجود.
کلاه قرمز: تمرکز بر احساسات و شهود.
کلاه سیاه: تمرکز بر جنبههای منفی، ریسکها و مشکلات احتمالی (تفکر انتقادی).
کلاه زرد: تمرکز بر جنبههای مثبت، مزایا و خوشبینی.
کلاه سبز: تمرکز بر خلاقیت، ایدههای جدید و راهحلهای جایگزین.
کلاه آبی: تمرکز بر کنترل فرآیند تفکر و جمعبندی.
تفکر جانبی (Lateral Thinking): روشی برای حل مسئله با استفاده از رویکردهای غیرمستقیم و خلاقانه که لزوماً از منطق گامبهگام پیروی نمیکنن. هدفش شکستن الگوهای فکری معمولیه.
رابطه تنگاتنگ مهارت حل مسئله و تصمیم گیری
همونطور که قبلاً اشاره کردیم، این دو تا مهارت خیلی به هم نزدیکن. در واقع، تصمیمگیری بخش جداییناپذیر فرآیند حل مسئله است.
وقتی دارید مشکل رو تعریف میکنید، تصمیم میگیرید که چه جنبههایی از وضعیت رو به عنوان "مشکل" در نظر بگیرید.
وقتی تحلیل میکنید، تصمیم میگیرید کدوم اطلاعات مرتبطتره و کدوم علل احتمالی رو باید بیشتر بررسی کنید.
وقتی راهحلها رو پیدا میکنید، تصمیم میگیرید که چه ایدههایی رو دنبال کنید.
مهمترین بخش، ارزیابی و انتخاب راهحل هست که ذاتاً یک فرآیند تصمیمگیریه. شما باید بین گزینههای مختلف، یکی رو انتخاب کنید.
حتی در مرحله اجرا و ارزیابی هم تصمیمهای مختلفی میگیرید (چطور اجرا کنیم؟ آیا نیاز به تغییر مسیر هست؟).
بنابراین، هر چقدر مهارت حل مسئله شما قویتر باشه، میتونید اطلاعات بهتری جمع کنید، گزینههای بهتری پیش روی خودتون بذارید و در نتیجه، تصمیمهای هوشمندانهتری بگیرید. از طرف دیگه، اگه بتونید خوب تصمیم بگیرید (یعنی معیارهای درستی داشته باشید، ریسکها رو خوب بسنجید و منطقی انتخاب کنید)، فرآیند حل مسئله شما هم مؤثرتر خواهد بود.
چند تا مثال کاربردی از حل مسئله در زندگی روزمره و کار:
مثال شخصی استفاده از تکنیک حل مسئله:
مشکل: هر ماه آخر برج پول کم میارم.
تحلیل: بررسی خرجها، پیدا کردن هزینههای غیرضروری (مثل زیاد قهوه بیرون خوردن، خریدهای آنلاین بیمورد).
راهحلها: بودجهبندی ماهانه، کمتر کردن خریدهای غیرضروری، پیدا کردن راهی برای درآمد بیشتر (مثلاً کار پارهوقت).
انتخاب و اجرا: تصمیم به تنظیم بودجه و کاهش 50 درصدی هزینه قهوه بیرون.
ارزیابی: بعد از یک ماه، بررسی وضعیت مالی و دیدن اینکه آیا کسری بودجه جبران شده یا نه.
مثال کاری استفاده از تکنیک حل مسئله:
مشکل: تعداد شکایات مشتریان از زمان پاسخگویی پشتیبانی، 30 درصد افزایش یافته.
تحلیل: بررسی زمان میانگین پاسخگویی، صحبت با تیم پشتیبانی، بررسی نوع شکایات، کمبود نیرو یا آموزش؟ مشکل نرمافزاری؟
راهحلها: استخدام نیروی بیشتر، برگزاری دوره آموزشی، بهبود نرمافزار پشتیبانی، ایجاد پایگاه دانش آنلاین برای مشتریان.
انتخاب و اجرا: تصمیم به برگزاری دوره آموزشی فشرده برای تیم فعلی و بهینهسازی برخی فرآیندهای داخلی.
ارزیابی: پس از دو ماه، اندازهگیری مجدد تعداد شکایات و زمان پاسخگویی.
حواستون به این اشتباهات رایج باشه!
تعریف نادرست یا مبهم مشکل: اگه ندونید مشکل اصلی چیه، هر راهحلی پیدا کنید بیفایده است.
پریدن سریع به سمت راهحل: بدون تحلیل کافی و بررسی علل ریشهای، ممکنه فقط علائم رو درمان کنید، نه خود بیماری رو!
جمعآوری نکردن اطلاعات کافی: تصمیمگیری بر اساس حدس و گمان یا اطلاعات ناقص، معمولاً به نتیجه خوبی نمیرسه.
ترس از اشتباه یا شکست: این ترس باعث میشه خلاقیتتون محدود بشه و از امتحان کردن راهحلهای جدید خودداری کنید.
وابستگی به یک راهحل خاص: تعصب روی یه ایده و نادیده گرفتن گزینههای دیگه، حتی اگه شواهد نشون بدن اون ایده بهترین نیست.
عدم ارزیابی نتایج: اجرا کردن راهحل پایان کار نیست. باید ببینید واقعاً مؤثر بوده یا نه.
نادیده گرفتن احساسات: گاهی مشکلات (مخصوصاً در روابط انسانی) جنبههای احساسی قوی دارن. نادیده گرفتن این جنبهها میتونه حل مشکل رو سختتر کنه.
کار نکردن گروهی (در مواقع لزوم): بعضی مشکلات پیچیدهتر از اونی هستن که یه نفر به تنهایی از پسشون بربیاد. کمک نگرفتن یا عدم همکاری مؤثر، یه اشتباه بزرگه.
چند تا کتاب خوب برای عمیقتر شدن در تکنیک حل مسئله
برای اینکه دید بهتری نسبت به حل مسئله و مهارتهای مرتبط پیدا کنید، این چند تا کتاب (که اکثراً به فارسی هم ترجمه شدن) میتونن خیلی مفید باشن:
"تفکر، سریع و کند" (Thinking, Fast and Slow) نوشته دانیل کانمن: این کتاب شاهکار، در مورد دو سیستم فکری ما (شهودی و سریع در مقابل منطقی و کند) و خطاهای شناختی رایجی که در قضاوت و تصمیمگیری مرتکب میشیم، صحبت میکنه. درک این خطاها برای حل مسئله حیاتیه.
"هنر شفاف اندیشیدن" (The Art of Thinking Clearly) نوشته رولف دوبلی: این کتاب به صورت خلاصه و کاربردی، ۹۹ خطای رایج فکری که مانع تصمیمگیری و حل مسئله درست میشن رو معرفی میکنه.
"شش کلاه تفکر" (Six Thinking Hats) نوشته ادوارد دوبونو: همونطور که تکنیکش رو معرفی کردیم، این کتاب به تفصیل در مورد استفاده از این روش قدرتمند برای بررسی همهجانبه مسائل صحبت میکنه. دوبونو کتابهای خوب دیگهای هم در زمینه تفکر جانبی و خلاقیت داره.
"حل مسئله 101" (Problem Solving 101) نوشته کن واتانابه: کتابی ساده و کمحجم که در اصل برای کودکان نوشته شده، اما اصول اولیه و کاربردی حل مسئله رو به شکلی عالی و با مثالهای ملموس آموزش میده. برای شروع عالیه.
"اصول" (Principles: Life and Work) نوشته ری دالیو: این کتاب توسط یه سرمایهگذار فوقالعاده موفق نوشته شده و پر از اصولی برای مواجهه با واقعیت، یادگیری از اشتباهات و تصمیمگیریهای بهتر در زندگی و کاره که ارتباط مستقیمی با حل مسئله داره.
"ذهنیت" (Mindset: The New Psychology of Success) نوشته کارول دوک: این کتاب در مورد تفاوت بین ذهنیت ثابت (Fixed Mindset) و ذهنیت رشد (Growth Mindset) و تأثیر اون بر نحوه مواجهه ما با چالشها و مشکلات صحبت میکنه. برای تقویت باور به توانایی حل مسئله عالیه.
چند نکته مهم و کاربردی دیگه:
استرس رو مدیریت کنید: وقتی استرس دارید، توانایی تفکر منطقی و خلاقانه شما کم میشه. یاد بگیرید در شرایط پرفشار آرامش خودتون رو حفظ کنید.
زاویه دیدتون رو عوض کنید: سعی کنید مسئله رو از دید افراد دیگه (مشتری، همکار، رقیب، ...) ببینید. این کار میتونه به ایدههای جدیدی منجر بشه.
از تجربیات گذشته استفاده کنید: به مشکلاتی که قبلاً حل کردید فکر کنید. چه روشهایی مؤثر بود؟ چه درسهایی گرفتید؟
کمالگرایی رو کنار بذارید: دنبال راهحل "کامل" و بینقص نباشید. گاهی یه راهحل "به اندازه کافی خوب" که سریع قابل اجرا باشه، بهتر از یه راهحل عالیه که هیچوقت اجرا نمیشه.
صبور باشید: حل بعضی مشکلات زمانبره. ناامید نشید و به تلاش ادامه بدید.
حرف آخر:
رفقا، مهارت حل مسئله یه عضله است که هر چی بیشتر ازش کار بکشید، قویتر میشه. هیچکس مادرزادی یه حلال مشکلات حرفهای نیست. همه ما با تمرین، آگاهی و استفاده از ابزارها و تکنیکهای درست میتونیم توی این مهارت بهتر و بهتر بشیم.
یادتون باشه، مشکلات بخشی طبیعی از زندگی و کار هستن. مهم این نیست که هیچوقت با مشکل روبرو نشیم، مهم اینه که وقتی باهاشون روبرو شدیم، بدونیم چطور باهاشون برخورد کنیم، ازشون یاد بگیریم و قویتر از قبل به مسیرمون ادامه بدیم. پس از امروز به مشکلات به چشم فرصتی برای رشد نگاه کنید و با اعتماد به نفس بیشتری به جنگشون برید!