KPI چیست؟ + ۷ مزیت کلیدی KPI
راهنمای جامع KPI از تاریخچه تا کاربرد و نجات کسب و کارها
اگر یک متخصص یا حتی تازه کار باشید و دستی بر آتش در دنیای کسب و کار داشته باشید حتما با مفهوم KPI آشنا هستید یا حداقل به گوششتان آشنا است. در این مقاله با نگاهی تحلیلی و موشکافانه به این موضوع نگاهی عمیق و چند وجهی می اندازیم پس با ما در دوره ساز تنها سایت ساز مخصوص مدرسین همراه باشید.
رُک و پوستکنده، دنیای کسبوکار پر از عدد و رقم و داده است. ایمیلها، گزارشها، نمودارها... گاهی آنقدر اطلاعات زیاد میشود که آدم گیج میشود و نمیداند کدام را دنبال کند. دقیقاً همینجاست که KPI مثل یک قهرمان وارد میدان میشود!
KPI مخفف Key Performance Indicator است که به فارسی میشود «شاخص کلیدی عملکرد». اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، KPIیک معیار قابل اندازهگیری است که نشان میدهد شما یا کسبوکارتان چقدر در رسیدن به اهداف کلیدی خود موفق عمل میکنید.
فکرش را بکنید؛ شما یک هدف بزرگ دارید، مثلاً افزایش رضایت مشتریان. خب، چطور میخواهید بفهمید در مسیر درستی هستید یا نه؟ اینجاست که KPI به کمکتان میآید. میتوانید یک KPI تعریف کنید مثل «امتیاز خالص ترویجکنندگان (NPS)» یا «میانگین زمان پاسخگویی به تیکتهای پشتیبانی». با اندازهگیری مداوم این KPI ها، مثل این است که یک قطبنما در دست دارید که جهت حرکتتان را نشان میدهد.
نکته کلیدی: هر معیاری KPI نیست! کلمه «کلیدی» (Key) اینجا خیلی مهم است. KPI باید روی چیزهایی تمرکز کند که واقعاً برای موفقیت شما حیاتی هستند و مستقیماً به اهداف استراتژیک شما گره خوردهاند. هزاران چیز را میتوان اندازه گرفت، اما فقط تعداد کمی از آنها KPI واقعی هستند.
برای اینکه یک KPI واقعاً کاربردی باشد، معمولاً از چارچوب SMART استفاده میکنند:
پس یادتان باشد، یک KPI خوب، مثل یک نشانی دقیق و روشن است که شما را به سمت هدفتان راهنمایی میکند.
شاید فکر کنید KPI یک مفهوم خیلی جدید و مدرن است، اما ریشههای اندازهگیری عملکرد به خیلی قبلتر برمیگردد. حتی در دوران باستان هم مدیران (مثلاً سازندگان اهرام مصر!) نیاز داشتند تا پیشرفت کار را بسنجند.
اما مفهوم KPI به شکلی که ما امروز میشناسیم، بیشتر در قرن بیستم و با توسعه تئوریهای مدیریت شکل گرفت.
اوایل قرن بیستم: متفکرانی مثل فردریک تیلور (پدر مدیریت) روی اندازهگیری کارایی و بهرهوری کارگران تمرکز کردند. اینها پایههای اولیه سنجش عملکرد بودند.
اواسط قرن بیستم: پیتر دراکر، که به او لقب پدر مدیریت مدرن را دادهاند، روی مفهوم «مدیریت بر مبنای اهداف» (Management by Objectives - MBO) تأکید کرد. ایده اصلی MBO این بود که مدیران و کارکنان با هم اهداف مشخص و قابل اندازهگیری تعیین کنند. این یک قدم بزرگ به سمت مفهوم KPI بود.
دهه ۱۹۹۰: نقطه عطف مهم، معرفی «کارت امتیازی متوازن» (Balanced Scorecard - BSC) توسط رابرت کاپلان و دیوید نورتون بود. این دو فرد فرهیخته استدلال کردند که تمرکز صرف بر معیارهای مالی کافی نیست و کسبوکارها باید عملکرد خود را از چهار منظر کلیدی زیر بسنجند:
BSC به شدت به استفاده از KPI های مختلف در این چهار حوزه کمک کرد و مفهوم KPI را به شکل امروزیاش جا انداخت.
از آن زمان تا امروز، با پیشرفت تکنولوژی و دسترسی آسانتر به دادهها، استفاده از KPI فراگیرتر شده و ابزارهای زیادی برای تعریف، ردیابی و تحلیل KPI ها به وجود آمدهاند. امروزه، KPI بخش جداییناپذیر مدیریت عملکرد در سازمانهای موفق است.
خب، حالا که میدانیم KPI چیست و از کجا آمده، سوال اصلی اینجاست: اصلاً چرا باید از KPI استفاده کنیم؟ این همه دردسر برای تعریف و اندازهگیری به چه دردی میخورد؟ راستش را بخواهید، KPI ها ارزش فوقالعادهای دارند و میتوانند تفاوت بین یک کسبوکار سردرگم و یک کسبوکار هدفمند و موفق را رقم بزنند. بیایید چند تا از مهمترین فواید KPI را با هم مرور کنیم:
ایجاد تمرکز و شفافیت: KPI ها به همه اعضای تیم (از مدیرعامل تا کارمند) کمک میکنند تا بفهمند چه چیزی واقعاً مهم است و باید روی چه اهدافی تمرکز کنند. وقتی همه بدانند موفقیت چطور تعریف و اندازهگیری میشود، سردرگمی کمتر میشود.
تصمیمگیری مبتنی بر داده: بهجای تصمیمگیری بر اساس حدس و گمان یا حس شهودی، KPI ها به شما دادههای واقعی میدهند. میتوانید ببینید کدام استراتژیها جواب میدهند و کدام نه، و تصمیمات آگاهانهتری بگیرید. KPI مثل چراغی است که مسیر را روشن میکند.
سنجش پیشرفت و عملکرد: KPI ها به شما امکان میدهند تا پیشرفت خود را در طول زمان به سمت اهدافتان ردیابی کنید. آیا در مسیر درستی هستید؟ آیا نیاز به اصلاح مسیر دارید؟ KPI ها این اطلاعات را به شما میدهند.
همسوسازی تیمها و دپارتمانها: وقتی هر دپارتمان KPI های مشخصی دارد که در راستای اهداف کلی سازمان هستند، هماهنگی و همسویی بیشتری ایجاد میشود. همه میدانند چطور کارشان به تصویر بزرگتر کمک میکند.
شناسایی مشکلات و فرصتها: افت ناگهانی یک KPI میتواند زنگ خطری باشد که نشان میدهد مشکلی وجود دارد و باید سریعاً اقدام کنید. برعکس، رشد مداوم یک KPI میتواند نشاندهنده یک فرصت باشد که باید از آن استفاده کنید.
افزایش انگیزه و پاسخگویی: وقتی افراد بدانند عملکردشان چگونه و بر اساس چه معیارهایی سنجیده میشود و تأثیر کارشان را روی KPI ها ببینند، انگیزه بیشتری پیدا میکنند. همچنین KPI ها به ایجاد فرهنگ پاسخگویی کمک میکنند.
به طور خلاصه، KPI ها مثل سیستم عصبی یک سازمان عمل میکنند؛ اطلاعات حیاتی را جمعآوری کرده و به مراکز تصمیمگیری میرسانند تا سازمان بتواند بهطور مؤثرتری حرکت کند و به اهدافش برسد. بدون KPI، مثل رانندگی در شب بدون چراغ یا پرواز بدون ابزار دقیق است!
حالا دیگر تئوری کافی است! بیایید ببینیم KPI ها در دنیای واقعی و در بخشهای مختلف یک کسبوکار چطور استفاده میشوند. یادتان باشد، KPI های مناسب برای هر کسبوکار و هر بخش متفاوت است و باید با توجه به اهداف استراتژیک همان کسبوکار انتخاب شوند.
طول چرخه فروش (Sales Cycle Length): به طور متوسط چقدر طول میکشد تا یک سرنخ به مشتری تبدیل شود؟ کاهش این زمان معمولاً مطلوب است.
بخش بازاریابی (Marketing):
روزهای وصول مطالبات (Days Sales Outstanding - DSO): به طور متوسط چقدر طول میکشد تا پول فروشهای اعتباری را از مشتریان دریافت کنید؟
بخش خدمات مشتری (Customer Service):
اینها فقط چند مثال بودند. مهم این است که KPI هایی را انتخاب کنید که داستان عملکرد کسبوکار شما را به بهترین شکل روایت کنند و به شما در تصمیمگیریهای استراتژیک کمک کنند.
گاهی اوقات واژههای KPI، متریک (Metric) و OKR (Objectives and Key Results) بهجای هم استفاده میشوند، اما تفاوتهای ظریفی بین آنها وجود دارد که دانستنشان خالی از لطف نیست.
متریک (Metric): متریک هر چیز قابل اندازهگیری در کسبوکار است. تعداد بازدیدکنندگان وبسایت یک متریک است. تعداد لایکهای یک پست اینستاگرام یک متریک است. تعداد تماسهای ورودی به مرکز پشتیبانی یک متریک است. متریکها دادههای خام هستند.
KPI (Key Performance Indicator): همانطور که گفتیم، KPI یک نوع خاص از متریک است. KPI متصل به یک هدف کلیدی و استراتژیک است و به شما میگوید چقدر در رسیدن به آن هدف موفق هستید. همه KPI ها متریک هستند، اما همه متریکها KPIنیستند.
مثال: تعداد بازدیدکنندگان وبسایت (یک متریک) شاید به تنهایی KPI نباشد. اما «نرخ تبدیل بازدیدکننده به سرنخ» (یک متریک دیگر که از داده بازدیدکننده استفاده میکند) میتواند یک KPI مهم برای تیم بازاریابی باشد، چون مستقیماً به هدف «افزایش سرنخهای فروش» ربط دارد.
پس بهطور خلاصه:
انتخاب KPI های مناسب، خودش یک هنر و علم است. چند نکته مهم که باید در نظر داشته باشید:
همسویی با استراتژی: مهمترین نکته! KPI ها باید مستقیماً از دل اهداف استراتژیک کسبوکار شما بیرون بیایند. از خودتان بپرسید: "مهمترین اهداف ما چیستند و چه معیارهایی نشان میدهند که به آنها نزدیک میشویم؟"
کمتر، بهتر است: وسوسه نشوید که دهها KPI تعریف کنید. این کار فقط باعث سردرگمی میشود. روی تعداد محدودی (مثلاً ۳ تا ۵ KPI برای هر بخش یا هدف اصلی) تمرکز کنید که واقعاً "کلیدی" هستند.
شاخصهای پیشرو (Leading Indicators): فعالیتها یا ورودیهایی را اندازه میگیرند که احتمالاً منجر به نتایج مطلوب در آینده میشوند (مثل تعداد تماسهای فروش برقرار شده در هفته، یا تعداد محتوای جدید منتشر شده). اینها به شما کمک میکنند تا پیشبینی کنید و در صورت نیاز، مسیر را اصلاح کنید. سعی کنید ترکیبی از هر دو نوع KPI را داشته باشید، با تأکید بیشتر بر شاخصهای پیشرو برای مدیریت فعالانه عملکرد.
قابلیت اقدام (Actionable): یک KPI خوب باید به شما ایدهای بدهد که برای بهبود آن چه کاری میتوانید انجام دهید. اگر یک KPIبالا یا پایین رفت، باید بتوانید تحلیل کنید که چرا این اتفاق افتاده و چه اقداماتی لازم است.
درک و پذیرش: مطمئن شوید که همه افرادی که عملکردشان با یک KPI سنجیده میشود، آن KPI را درک میکنند، میدانند چرا مهم است و چطور محاسبه میشود. مشارکت تیم در انتخاب KPI ها میتواند به این امر کمک کند.
استفاده نادرست از KPI میتواند به اندازه استفاده نکردن از آن مضر باشد. مراقب این دامهای رایج باشید:
خب، به پایان سفرمان در دنیای KPI ها رسیدیم. امیدوارم حالا درک بهتری از KPI، اهمیت آن و نحوه استفاده مؤثر از آن داشته باشید.و به یک KPI شناس قهار تبدیل شده باشید. یادتان باشد، KPI ها ابزارهای قدرتمندی هستند، اما جادو نمیکنند. موفقیت در استفاده از KPI به انتخاب درست، اندازهگیری دقیق، تحلیل هوشمندانه و مهمتر از همه، اقدام بر اساس نتایج بستگی دارد.
KPI ها را به عنوان قطبنمای کسبوکارتان ببینید. آنها به شما کمک میکنند تا در دریای متلاطم بازار، مسیر درست را پیدا کنید، از خطرات دوری کنید و به سمت مقصد نهاییتان، یعنی موفقیت پایدار، حرکت کنید. حالا وقتش رسیده که KPI های مناسب کسبوکار خودتان را تعریف کنید و از قدرت دادهها برای رشد و پیشرفت استفاده کنید. موفق باشید!
تفاوت کمپین تبلیغاتی و کمپین فروش ویژه مدرسین
راهنمای جامع ارسال پیامک برای مدرسین + ۴ نمونه
چگونه پکیج یا دوره آموزشی طراحی کنیم؟ در ۱۰ قدم
مقاله قبلی :
تفاوت کمپین تبلیغاتی و کمپین فروش ویژه مدرسین
: مقاله بعدی
OKR چیست؟ آموزش جامع استفاده از OKR در دنیای واقعی