KPI چیست؟ + ۷ مزیت کلیدی KPI

راهنمای جامع KPI از تاریخچه تا کاربرد و نجات کسب و کارها

KPI چیست؟ + ۷ مزیت کلیدی KPI

اگر یک متخصص یا حتی تازه کار باشید و دستی بر آتش در دنیای کسب و کار داشته باشید حتما با مفهوم KPI آشنا هستید یا حداقل به گوششتان آشنا است. در این مقاله با نگاهی تحلیلی و موشکافانه به این موضوع نگاهی عمیق و چند وجهی می اندازیم پس با ما در دوره ساز تنها سایت ساز مخصوص مدرسین همراه باشید.

 

KPI چیست؟ سفری به دل یک مفهوم مهم!

 رُک و پوست‌کنده، دنیای کسب‌وکار پر از عدد و رقم و داده است. ایمیل‌ها، گزارش‌ها، نمودارها... گاهی آنقدر اطلاعات زیاد می‌شود که آدم گیج می‌شود و نمی‌داند کدام را دنبال کند. دقیقاً همین‌جاست که KPI مثل یک قهرمان وارد میدان می‌شود!

 

KPI مخفف Key Performance Indicator است که به فارسی می‌شود «شاخص کلیدی عملکرد». اگر بخواهیم خیلی ساده بگوییم، KPIیک معیار قابل اندازه‌گیری است که نشان می‌دهد شما یا کسب‌وکارتان چقدر در رسیدن به اهداف کلیدی خود موفق عمل می‌کنید.

 

فکرش را بکنید؛ شما یک هدف بزرگ دارید، مثلاً افزایش رضایت مشتریان. خب، چطور می‌خواهید بفهمید در مسیر درستی هستید یا نه؟ اینجاست که KPI به کمکتان می‌آید. می‌توانید یک KPI تعریف کنید مثل «امتیاز خالص ترویج‌کنندگان (NPS)» یا «میانگین زمان پاسخگویی به تیکت‌های پشتیبانی». با اندازه‌گیری مداوم این KPI ها، مثل این است که یک قطب‌نما در دست دارید که جهت حرکتتان را نشان می‌دهد.

 

نکته کلیدی: هر معیاری KPI نیست! کلمه «کلیدی» (Key) اینجا خیلی مهم است. KPI باید روی چیزهایی تمرکز کند که واقعاً برای موفقیت شما حیاتی هستند و مستقیماً به اهداف استراتژیک شما گره خورده‌اند. هزاران چیز را می‌توان اندازه گرفت، اما فقط تعداد کمی از آن‌ها KPI واقعی هستند.

 

ویژگی‌های یک KPI خوب (مدل SMART):

برای اینکه یک KPI واقعاً کاربردی باشد، معمولاً از چارچوب SMART استفاده می‌کنند:

  1. Specific (مشخص): KPI باید دقیقاً بگوید چه چیزی را اندازه می‌گیرد. نباید مبهم باشد. مثلاً به‌جای «بهبود بازاریابی»، بگویید «افزایش نرخ کلیک (CTR) کمپین‌های ایمیلی».
  2. Measurable (قابل اندازه‌گیری): باید بتوانید KPI را با عدد و رقم اندازه بگیرید. اگر قابل اندازه‌گیری نباشد، چطور می‌خواهید پیشرفت را بسنجید؟
  3. Achievable (دست‌یافتنی): KPI باید چالشی باشد، اما غیرممکن نباشد. تعیین یک هدف فضایی فقط باعث دلسردی می‌شود.
  4. Relevant (مرتبط): این همان کلمه «کلیدی» است. KPI باید مستقیماً به یکی از اهداف مهم کسب‌وکار شما مرتبط باشد.
  5. Time-bound (زمان‌دار): باید یک بازه زمانی مشخص برای رسیدن به KPI تعیین کنید (مثلاً ماهانه، فصلی، سالانه). این به ایجاد فوریت کمک می‌کند.

پس یادتان باشد، یک KPI خوب، مثل یک نشانی دقیق و روشن است که شما را به سمت هدفتان راهنمایی می‌کند.

 

سفر در زمان: تاریخچه مختصری از KPI

شاید فکر کنید KPI یک مفهوم خیلی جدید و مدرن است، اما ریشه‌های اندازه‌گیری عملکرد به خیلی قبل‌تر برمی‌گردد. حتی در دوران باستان هم مدیران (مثلاً سازندگان اهرام مصر!) نیاز داشتند تا پیشرفت کار را بسنجند.

اما مفهوم KPI به شکلی که ما امروز می‌شناسیم، بیشتر در قرن بیستم و با توسعه تئوری‌های مدیریت شکل گرفت.

  • اوایل قرن بیستم: متفکرانی مثل فردریک تیلور (پدر مدیریت) روی اندازه‌گیری کارایی و بهره‌وری کارگران تمرکز کردند. این‌ها پایه‌های اولیه سنجش عملکرد بودند.

     

  • اواسط قرن بیستم: پیتر دراکر، که به او لقب پدر مدیریت مدرن را داده‌اند، روی مفهوم «مدیریت بر مبنای اهداف» (Management by Objectives - MBO) تأکید کرد. ایده اصلی MBO این بود که مدیران و کارکنان با هم اهداف مشخص و قابل اندازه‌گیری تعیین کنند. این یک قدم بزرگ به سمت مفهوم KPI بود.

     

  • دهه ۱۹۹۰: نقطه عطف مهم، معرفی «کارت امتیازی متوازن» (Balanced Scorecard - BSC) توسط رابرت کاپلان و دیوید نورتون بود. این دو فرد فرهیخته استدلال کردند که تمرکز صرف بر معیارهای مالی کافی نیست و کسب‌وکارها باید عملکرد خود را از چهار منظر کلیدی زیر بسنجند: 

     

  1. مالی،
  2. مشتری،
  3. فرآیندهای داخلی،
  4. و یادگیری و رشد.

 BSC به شدت به استفاده از KPI های مختلف در این چهار حوزه کمک کرد و مفهوم KPI را به شکل امروزی‌اش جا انداخت.

 

از آن زمان تا امروز، با پیشرفت تکنولوژی و دسترسی آسان‌تر به داده‌ها، استفاده از KPI فراگیرتر شده و ابزارهای زیادی برای تعریف، ردیابی و تحلیل KPI ها به وجود آمده‌اند. امروزه، KPI بخش جدایی‌ناپذیر مدیریت عملکرد در سازمان‌های موفق است.

 

KPI چیست؟ + ۷ مزیت کلیدی KPI

 

چرا KPI اینقدر مهم است؟ ارزش واقعی شاخص کلیدی عملکرد

خب، حالا که می‌دانیم KPI چیست و از کجا آمده، سوال اصلی اینجاست: اصلاً چرا باید از KPI استفاده کنیم؟ این همه دردسر برای تعریف و اندازه‌گیری به چه دردی می‌خورد؟ راستش را بخواهید، KPI ها ارزش فوق‌العاده‌ای دارند و می‌توانند تفاوت بین یک کسب‌وکار سردرگم و یک کسب‌وکار هدفمند و موفق را رقم بزنند. بیایید چند تا از مهم‌ترین فواید KPI را با هم مرور کنیم:

  1. ایجاد تمرکز و شفافیت: KPI ها به همه اعضای تیم (از مدیرعامل تا کارمند) کمک می‌کنند تا بفهمند چه چیزی واقعاً مهم است و باید روی چه اهدافی تمرکز کنند. وقتی همه بدانند موفقیت چطور تعریف و اندازه‌گیری می‌شود، سردرگمی کمتر می‌شود.

     

  2. تصمیم‌گیری مبتنی بر داده: به‌جای تصمیم‌گیری بر اساس حدس و گمان یا حس شهودی، KPI ها به شما داده‌های واقعی می‌دهند. می‌توانید ببینید کدام استراتژی‌ها جواب می‌دهند و کدام نه، و تصمیمات آگاهانه‌تری بگیرید. KPI مثل چراغی است که مسیر را روشن می‌کند.

     

  3. سنجش پیشرفت و عملکرد: KPI ها به شما امکان می‌دهند تا پیشرفت خود را در طول زمان به سمت اهدافتان ردیابی کنید. آیا در مسیر درستی هستید؟ آیا نیاز به اصلاح مسیر دارید؟ KPI ها این اطلاعات را به شما می‌دهند.

     

  4. همسوسازی تیم‌ها و دپارتمان‌ها: وقتی هر دپارتمان KPI های مشخصی دارد که در راستای اهداف کلی سازمان هستند، هماهنگی و همسویی بیشتری ایجاد می‌شود. همه می‌دانند چطور کارشان به تصویر بزرگ‌تر کمک می‌کند.

     

  5. شناسایی مشکلات و فرصت‌ها: افت ناگهانی یک KPI می‌تواند زنگ خطری باشد که نشان می‌دهد مشکلی وجود دارد و باید سریعاً اقدام کنید. برعکس، رشد مداوم یک KPI می‌تواند نشان‌دهنده یک فرصت باشد که باید از آن استفاده کنید.

     

  6. افزایش انگیزه و پاسخگویی: وقتی افراد بدانند عملکردشان چگونه و بر اساس چه معیارهایی سنجیده می‌شود و تأثیر کارشان را روی KPI ها ببینند، انگیزه بیشتری پیدا می‌کنند. همچنین KPI ها به ایجاد فرهنگ پاسخگویی کمک می‌کنند.

     

  7. ارتباطات بهتر: KPI ها زبان مشترکی برای صحبت در مورد عملکرد و پیشرفت در سازمان ایجاد می‌کنند. گزارش‌دهی و بحث در مورد نتایج با استفاده از KPI ها بسیار ساده‌تر و مؤثرتر می‌شود.

به طور خلاصه، KPI ها مثل سیستم عصبی یک سازمان عمل می‌کنند؛ اطلاعات حیاتی را جمع‌آوری کرده و به مراکز تصمیم‌گیری می‌رسانند تا سازمان بتواند به‌طور مؤثرتری حرکت کند و به اهدافش برسد. بدون KPI، مثل رانندگی در شب بدون چراغ یا پرواز بدون ابزار دقیق است!

 

KPI در عمل: مثال‌های کاربردی از دنیای واقعی

حالا دیگر تئوری کافی است! بیایید ببینیم KPI ها در دنیای واقعی و در بخش‌های مختلف یک کسب‌وکار چطور استفاده می‌شوند. یادتان باشد، KPI های مناسب برای هر کسب‌وکار و هر بخش متفاوت است و باید با توجه به اهداف استراتژیک همان کسب‌وکار انتخاب شوند.

  • بخش فروش (Sales):
    • ارزش متوسط هر معامله (Average Deal Size): نشان می‌دهد به طور میانگین هر مشتری چقدر خرید می‌کند. هدف معمولاً افزایش این عدد است.
    • نرخ تبدیل سرنخ به مشتری (Lead Conversion Rate): چه درصدی از سرنخ‌های فروش (افراد علاقه‌مند) واقعاً به مشتری تبدیل می‌شوند؟ این KPI کارایی تیم فروش در نهایی کردن معاملات را نشان می‌دهد.
    • درآمد فروش ماهانه/فصلی (Monthly/Quarterly Sales Revenue): یک KPI اساسی برای سنجش عملکرد کلی فروش.
    • طول چرخه فروش (Sales Cycle Length): به طور متوسط چقدر طول می‌کشد تا یک سرنخ به مشتری تبدیل شود؟ کاهش این زمان معمولاً مطلوب است.

       

  • بخش بازاریابی (Marketing):

    • هزینه جذب مشتری (Customer Acquisition Cost - CAC): به طور متوسط چقدر هزینه می‌کنید تا یک مشتری جدید به دست آورید؟ این KPI برای سنجش کارایی هزینه‌های بازاریابی حیاتی است.
    • بازگشت سرمایه بازاریابی (Marketing ROI): به ازای هر ریالی که در بازاریابی هزینه می‌کنید، چقدر درآمد کسب می‌کنید؟
    • تعداد سرنخ‌های واجد شرایط بازاریابی (Marketing Qualified Leads - MQLs): تعداد افرادی که تیم بازاریابی آن‌ها را به عنوان سرنخ‌های باکیفیت و آماده برای تیم فروش شناسایی کرده است.
    • نرخ تبدیل ترافیک وب‌سایت به سرنخ (Website Traffic-to-Lead Conversion Rate): چه درصدی از بازدیدکنندگان وب‌سایت، اطلاعات تماس خود را ارائه می‌دهند و به سرنخ تبدیل می‌شوند؟

     

  • بخش مالی (Finance):
    • حاشیه سود خالص (Net Profit Margin): چه درصدی از درآمد شما پس از کسر تمام هزینه‌ها به سود خالص تبدیل می‌شود؟ این KPI سلامت مالی کلی شرکت را نشان می‌دهد.
    • جریان نقد عملیاتی (Operating Cash Flow): میزان پولی که از فعالیت‌های اصلی کسب‌وکار وارد و خارج می‌شود. یک KPI حیاتی برای اطمینان از توانایی شرکت در پرداخت بدهی‌ها و هزینه‌های جاری.
    • نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام (Debt-to-Equity Ratio): میزان بدهی شرکت در مقایسه با سرمایه سهام‌داران. این KPI ریسک مالی شرکت را نشان می‌دهد.
    • روزهای وصول مطالبات (Days Sales Outstanding - DSO): به طور متوسط چقدر طول می‌کشد تا پول فروش‌های اعتباری را از مشتریان دریافت کنید؟

       

  • بخش خدمات مشتری (Customer Service):

    • امتیاز رضایت مشتری (Customer Satisfaction Score - CSAT): میزان رضایت مشتریان از خدمات یا محصولات شما، معمولاً از طریق نظرسنجی اندازه‌گیری می‌شود.
    • امتیاز خالص ترویج‌کنندگان (Net Promoter Score - NPS): احتمال اینکه مشتریان شما را به دیگران توصیه کنند چقدر است؟ این KPI وفاداری مشتری را می‌سنجد.
    • میانگین زمان حل مشکل (Average Resolution Time): به طور متوسط چقدر طول می‌کشد تا مشکل یا سوال مشتری حل شود؟
    • نرخ ریزش مشتری (Customer Churn Rate): چه درصدی از مشتریان در یک بازه زمانی مشخص، دیگر از شما خرید نمی‌کنند یا اشتراک خود را لغو می‌کنند؟

     

  • بخش منابع انسانی (Human Resources - HR):
    • نرخ خروج کارکنان (Employee Turnover Rate): چه درصدی از کارکنان در یک دوره زمانی سازمان را ترک می‌کنند؟ این KPI می‌تواند نشان‌دهنده مشکلات فرهنگ سازمانی یا نارضایتی کارکنان باشد.
    • زمان استخدام (Time to Hire): به طور متوسط چقدر طول می‌کشد تا یک موقعیت شغلی خالی پر شود؟
    • هزینه به ازای هر استخدام (Cost Per Hire): میانگین هزینه‌ای که برای استخدام یک کارمند جدید صرف می‌شود.
    • امتیاز مشارکت کارکنان (Employee Engagement Score): میزان تعهد، انگیزه و رضایت کارکنان از محیط کار، معمولاً از طریق نظرسنجی سنجیده می‌شود.

این‌ها فقط چند مثال بودند. مهم این است که KPI هایی را انتخاب کنید که داستان عملکرد کسب‌وکار شما را به بهترین شکل روایت کنند و به شما در تصمیم‌گیری‌های استراتژیک کمک کنند.

 

 KPI، متریک و OKR چه فرقی با هم دارند؟

گاهی اوقات واژه‌های KPI، متریک (Metric) و OKR (Objectives and Key Results) به‌جای هم استفاده می‌شوند، اما تفاوت‌های ظریفی بین آن‌ها وجود دارد که دانستنشان خالی از لطف نیست.

  • متریک (Metric): متریک هر چیز قابل اندازه‌گیری در کسب‌وکار است. تعداد بازدیدکنندگان وب‌سایت یک متریک است. تعداد لایک‌های یک پست اینستاگرام یک متریک است. تعداد تماس‌های ورودی به مرکز پشتیبانی یک متریک است. متریک‌ها داده‌های خام هستند.

     

  • KPI (Key Performance Indicator): همان‌طور که گفتیم، KPI یک نوع خاص از متریک است. KPI متصل به یک هدف کلیدی و استراتژیک است و به شما می‌گوید چقدر در رسیدن به آن هدف موفق هستید. همه KPI ها متریک هستند، اما همه متریک‌ها KPIنیستند.

     

    • مثال: تعداد بازدیدکنندگان وب‌سایت (یک متریک) شاید به تنهایی KPI نباشد. اما «نرخ تبدیل بازدیدکننده به سرنخ» (یک متریک دیگر که از داده بازدیدکننده استفاده می‌کند) می‌تواند یک KPI مهم برای تیم بازاریابی باشد، چون مستقیماً به هدف «افزایش سرنخ‌های فروش» ربط دارد.

       

  • OKR (Objectives and Key Results - اهداف و نتایج کلیدی): OKR یک چارچوب هدف‌گذاری است که به سازمان‌ها کمک می‌کند اهداف بلندپروازانه تعیین کنند و پیشرفت به سمت آن‌ها را دنبال کنند. OKR از دو بخش تشکیل شده است:
    • Objective (هدف): یک هدف کیفی، الهام‌بخش و چالشی (مثلاً: تبدیل شدن به رهبر بازار در منطقه).
    • Key Results (نتایج کلیدی): 2 تا 5 معیار کمی و قابل اندازه‌گیری که نشان می‌دهند آیا به آن هدف رسیده‌اید یا نه (مثلاً: افزایش سهم بازار از ۱۵٪ به ۲۵٪، دستیابی به امتیاز رضایت مشتری ۹۰٪).
    • تفاوت با KPI: KPI ها معمولاً برای نظارت بر سلامت و عملکرد مستمر کسب‌وکار (مثل علائم حیاتی بدن) استفاده می‌شوند. OKR ها بیشتر برای ایجاد تغییر، رسیدن به اهداف بلندپروازانه و هل دادن سازمان به سمت جلو در یک دوره زمانی مشخص (معمولاً فصلی) به کار می‌روند. نتایج کلیدی (KRs) در OKR ها اغلب شبیه KPI ها هستند، اما تمرکزشان روی دستیابی به یک هدف خاص و جدید است، نه فقط حفظ وضعیت مطلوب. ممکن است یک KPI موجود، به عنوان یک نتیجه کلیدی در OKR هم استفاده شود تا بهبود قابل توجهی در آن ایجاد شود.

پس به‌طور خلاصه:

  • متریک: هر چیز قابل اندازه‌گیری.
  • KPI: یک متریک کلیدی که به اهداف استراتژیک گره خورده و عملکرد را نشان می‌دهد.
  • OKR: یک چارچوب هدف‌گذاری بلندپروازانه با نتایج کلیدی قابل اندازه‌گیری برای سنجش پیشرفت.

چطور KPI های درست را انتخاب کنیم؟

انتخاب KPI های مناسب، خودش یک هنر و علم است. چند نکته مهم که باید در نظر داشته باشید:

  1. همسویی با استراتژی: مهم‌ترین نکته! KPI ها باید مستقیماً از دل اهداف استراتژیک کسب‌وکار شما بیرون بیایند. از خودتان بپرسید: "مهم‌ترین اهداف ما چیستند و چه معیارهایی نشان می‌دهند که به آن‌ها نزدیک می‌شویم؟"

     

  2. کمتر، بهتر است: وسوسه نشوید که ده‌ها KPI تعریف کنید. این کار فقط باعث سردرگمی می‌شود. روی تعداد محدودی (مثلاً ۳ تا ۵ KPI برای هر بخش یا هدف اصلی) تمرکز کنید که واقعاً "کلیدی" هستند.

     

  3. شاخص‌های پیشرو (Leading) در مقابل پسرو (Lagging):
    • شاخص‌های پسرو (Lagging Indicators): نتایج گذشته را نشان می‌دهند (مثل درآمد فروش ماه گذشته). اندازه‌گیری‌شان آسان است، اما نمی‌توانید گذشته را تغییر دهید.
    • شاخص‌های پیشرو (Leading Indicators): فعالیت‌ها یا ورودی‌هایی را اندازه می‌گیرند که احتمالاً منجر به نتایج مطلوب در آینده می‌شوند (مثل تعداد تماس‌های فروش برقرار شده در هفته، یا تعداد محتوای جدید منتشر شده). این‌ها به شما کمک می‌کنند تا پیش‌بینی کنید و در صورت نیاز، مسیر را اصلاح کنید. سعی کنید ترکیبی از هر دو نوع KPI را داشته باشید، با تأکید بیشتر بر شاخص‌های پیشرو برای مدیریت فعالانه عملکرد.

       

  4. قابلیت اقدام (Actionable): یک KPI خوب باید به شما ایده‌ای بدهد که برای بهبود آن چه کاری می‌توانید انجام دهید. اگر یک KPIبالا یا پایین رفت، باید بتوانید تحلیل کنید که چرا این اتفاق افتاده و چه اقداماتی لازم است.

     

  5. درک و پذیرش: مطمئن شوید که همه افرادی که عملکردشان با یک KPI سنجیده می‌شود، آن KPI را درک می‌کنند، می‌دانند چرا مهم است و چطور محاسبه می‌شود. مشارکت تیم در انتخاب KPI ها می‌تواند به این امر کمک کند.

     

  6. بازنگری منظم: دنیای کسب‌وکار دائماً در حال تغییر است. اهداف شما ممکن است عوض شوند، استراتژی‌ها تغییر کنند. KPI های شما هم باید متناسب با این تغییرات بازنگری و در صورت نیاز به‌روز شوند (مثلاً هر فصل یا هر سال). KPI ها نباید در سنگ حک شده باشند و غیرفابل تغییر باشند!
KPI چیست؟ + ۷ مزیت کلیدی KPI

دام‌های رایج در استفاده از KPI (لطفا از این اشتباهات دوری کنید!)

استفاده نادرست از KPI می‌تواند به اندازه استفاده نکردن از آن مضر باشد. مراقب این دام‌های رایج باشید:

  • تمرکز بر معیارهای بیهوده (Vanity Metrics): انتخاب معیارهایی که خوب به نظر می‌رسند اما تأثیر واقعی بر کسب‌وکار ندارند (مثل تعداد کل فالوورهای شبکه‌های اجتماعی بدون توجه به تعامل یا تبدیل آن‌ها).
  • تعریف تعداد زیادی KPI: همان‌طور که گفتیم، این کار تمرکز را از بین می‌برد.
  • عدم اقدام بر اساس نتایج: KPI ها فقط زمانی مفید هستند که از داده‌های آن‌ها برای تصمیم‌گیری و اقدام استفاده کنید. صرفاً گزارش کردن اعداد کافی نیست.
  • تعیین اهداف غیرواقعی: اهداف KPI باید چالشی اما دست‌یافتنی باشند.
  • عدم شفافیت و ارتباط: اگر KPI ها به خوبی به تیم‌ها توضیح داده نشوند و نتایج به اشتراک گذاشته نشوند، کارایی خود را از دست می‌دهند.
  • اندازه‌گیری چیزهای اشتباه: انتخاب KPI هایی که به اهداف استراتژیک واقعی مرتبط نیستند.
  • نادیده گرفتن زمینه (Context): یک عدد KPI به تنهایی ممکن است معنی زیادی نداشته باشد. باید روند آن را در طول زمان ببینید و با معیارها یا اهداف دیگر مقایسه کنید.
KPI چیست؟ + ۷ مزیت کلیدی KPI

حرف آخر: KPI، قطب‌نمای موفقیت شما

خب، به پایان سفرمان در دنیای KPI ها رسیدیم. امیدوارم حالا درک بهتری از KPI، اهمیت آن و نحوه استفاده مؤثر از آن داشته باشید.و به یک KPI شناس قهار تبدیل شده باشید. یادتان باشد، KPI ها ابزارهای قدرتمندی هستند، اما جادو نمی‌کنند. موفقیت در استفاده از KPI به انتخاب درست، اندازه‌گیری دقیق، تحلیل هوشمندانه و مهم‌تر از همه، اقدام بر اساس نتایج بستگی دارد.

 

KPI ها را به عنوان قطب‌نمای کسب‌وکارتان ببینید. آن‌ها به شما کمک می‌کنند تا در دریای متلاطم بازار، مسیر درست را پیدا کنید، از خطرات دوری کنید و به سمت مقصد نهایی‌تان، یعنی موفقیت پایدار، حرکت کنید. حالا وقتش رسیده که KPI های مناسب کسب‌وکار خودتان را تعریف کنید و از قدرت داده‌ها برای رشد و پیشرفت استفاده کنید. موفق باشید!

 

منابع برای مطالعه بیشتر:

تفاوت کمپین تبلیغاتی و کمپین فروش ویژه مدرسین

راهنمای جامع ارسال پیامک برای مدرسین + ۴ نمونه

چگونه پکیج یا دوره آموزشی طراحی کنیم؟ در ۱۰ قدم

KPI چیست؟

 

 

 


تفاوت کمپین تبلیغاتی و کمپین فروش ویژه مدرسین

مقاله قبلی :

تفاوت کمپین تبلیغاتی و کمپین فروش ویژه مدرسین

OKR چیست؟ آموزش جامع استفاده از OKR در دنیای واقعی

: مقاله بعدی

OKR چیست؟ آموزش جامع استفاده از OKR در دنیای واقعی


ساخت دوره آنلاین

دوره ساز

 زررین پال

تمام حقوق مادی و معنوی این اثر متعلق به دوره‌ساز می‌باشد